مارد
مترادف مارد: سرکش، طاغی، گردن کش، نافرمان، یاغی، بلند، مرتفع ، پست، کوتاه، کم ارتفاع
متضاد مارد: مطیع، بفرمان، رام
لغت نامه دهخدا
مارد. [ رَ ] ( اِخ ) دهی از دهستان بهمن شیر است که در بخش مرکزی شهرستان «خرم شهر» واقع است و 100 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
مارد. [ رِ ] ( اِخ ) قلعه ای است به دومة الجندل. ( از منتهی الارب ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( از ناظم الاطباء ) ( از معجم البلدان ). مارد و ابلق دوحصنند. ( از اقرب الموارد ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به ابلق الفرد شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱- سرکش گردن کش عاصی جمع : مرده .۲- بلند مرتفع .
قلعه ایست به دومه الجندل
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بلند، مرتفع.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی مَّارِدٍ: بی خیر- فرد خبیثی که عاری از خیر باشد (معنای کسی است که از هر خیری عاری باشد . البته این کلمه در مورد مطلق عاری نیز استعمال دارد ، چه عاری از خیر و چه عاری از غیر آن لذا به صافی ،بی مویی، بی برگی و ... هم تعلق می گیرد )
ریشه کلمه:
مرد (۵ بار)
«مَارِد» از مادّه «مرد» (بر وزن سرد)، در اصل به معنای سرزمین بلندی است که خالی از هرگونه گیاه باشد، به درختی که از برگ، برهنه شود، نیز «امرد» گویند، و به همین مناسبت به نوجوانی که مو در صورتش نروییده این کلمه اطلاق می شود و در اینجا منظور از «مارد» کسی است که عاری از هرگونه خیر و برکت و به تعبیر خودمانی «بی همه چیز»! باشد.
آنچه از اقوال اهل لغت به دست میآید این است که مرد به معنی عاری بودن و به معنی مستمر بودن است.راغب گوید: مارِد و مَرید از شیاطین جن و انس آن است که از خیرات عاری باشد. شجر اَمْرَد درختی را گویند که خالی از برگ باشد. رَمْلَةٌ مَرْداء خاکی است که که چیزی نرویاند. جوان بی ریش اَمْرَد گویند که صورتش عاری از مو است. در قاموس و اقرب آمده: «مَرَدَ عَلَی الشَّیْءِ: مَرَنَ وَ اسْتَمَرَّ عَلَیْهِ» یعنی در آن مستمر و پیوسته شد و بر آن عادت کرد. . . مرید و مارد به معنی عاری از خیر و بی فایده است و اینکه آن را طاغی و عاصی گفتهاند ظاهراً بدان جهت است که از طاعت حق عاری و خالی است. * . مَرَدُوا ظاهراً به معنی استمرار است چنانکه نقل شد یعنی از اهل مدینه کسانی هستند که بر نفاق عادت کردهاند. * . مُمَرَّد به معنی صاف شده است و آن به معنای اولی مناسب است که صاف شده عاری از خلل و فرج است و آیه روشن میکند که سلیمان قصر آئینه کاری شده داشته است.
ریشه کلمه:
مرد (۵ بار)
«مَارِد» از مادّه «مرد» (بر وزن سرد)، در اصل به معنای سرزمین بلندی است که خالی از هرگونه گیاه باشد، به درختی که از برگ، برهنه شود، نیز «امرد» گویند، و به همین مناسبت به نوجوانی که مو در صورتش نروییده این کلمه اطلاق می شود و در اینجا منظور از «مارد» کسی است که عاری از هرگونه خیر و برکت و به تعبیر خودمانی «بی همه چیز»! باشد.
آنچه از اقوال اهل لغت به دست میآید این است که مرد به معنی عاری بودن و به معنی مستمر بودن است.راغب گوید: مارِد و مَرید از شیاطین جن و انس آن است که از خیرات عاری باشد. شجر اَمْرَد درختی را گویند که خالی از برگ باشد. رَمْلَةٌ مَرْداء خاکی است که که چیزی نرویاند. جوان بی ریش اَمْرَد گویند که صورتش عاری از مو است. در قاموس و اقرب آمده: «مَرَدَ عَلَی الشَّیْءِ: مَرَنَ وَ اسْتَمَرَّ عَلَیْهِ» یعنی در آن مستمر و پیوسته شد و بر آن عادت کرد. . . مرید و مارد به معنی عاری از خیر و بی فایده است و اینکه آن را طاغی و عاصی گفتهاند ظاهراً بدان جهت است که از طاعت حق عاری و خالی است. * . مَرَدُوا ظاهراً به معنی استمرار است چنانکه نقل شد یعنی از اهل مدینه کسانی هستند که بر نفاق عادت کردهاند. * . مُمَرَّد به معنی صاف شده است و آن به معنای اولی مناسب است که صاف شده عاری از خلل و فرج است و آیه روشن میکند که سلیمان قصر آئینه کاری شده داشته است.
wikialkb: مَارِد
پیشنهاد کاربران
دهستان مارد دهستانی ازدهستانهای خرمشهر به شمارمیرود به معنی ماء رد است. آب برگشت. . که وجه تسمیه آن داستانی تاریخی دارد. . . .
متمرد، سرکش.
وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ
ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﺣﻔﻆ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ( ٧ الصافات ) .
مَارِد از ریشه ی مرد ( بر وزن سرد ) .
در ضمن مردود از ریشه ی ردد است لذا نمی توان مارد را مردود ترجمه کرد.
... [مشاهده متن کامل]
یَا إِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَإِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ
ﺍﻱ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ! ﺍﺯ ﺍﻳﻦ [ ﮔﻔﺘﮕﻮ ]ﺩﺭﮔﺬﺭ ; ﺯﻳﺮﺍ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ [ ﺑﺮ ﻋﺬﺍﺏ ﻗﻮم ﻟﻮﻁ ]ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ . ( ٧٦هود )
وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ
ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺷﻴﻄﺎﻥ ﺳﺮﻛﺸﻲ ﺣﻔﻆ ﻛﺮﺩﻳﻢ ، ( ٧ الصافات ) .
مَارِد از ریشه ی مرد ( بر وزن سرد ) .
در ضمن مردود از ریشه ی ردد است لذا نمی توان مارد را مردود ترجمه کرد.
... [مشاهده متن کامل]
یَا إِبْرَاهِیمُ أَعْرِضْ عَنْ هَٰذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَإِنَّهُمْ آتِیهِمْ عَذَابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ
ﺍﻱ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ! ﺍﺯ ﺍﻳﻦ [ ﮔﻔﺘﮕﻮ ]ﺩﺭﮔﺬﺭ ; ﺯﻳﺮﺍ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ [ ﺑﺮ ﻋﺬﺍﺏ ﻗﻮم ﻟﻮﻁ ]ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻭ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻋﺬﺍﺑﻲ ﺑﺪﻭﻥ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺁﻣﺪ . ( ٧٦هود )
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِیمِ
وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ ( ۷ )
بنام اللّه که رحمان و رحیم است
و حفظ می کنیم از همگی یِ شیاطینِ رانده شده.
مَّارِدٍ : از مردود به معنی طرد شدن، رانده شدن است
وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ ( ۷ )
بنام اللّه که رحمان و رحیم است
و حفظ می کنیم از همگی یِ شیاطینِ رانده شده.
مَّارِدٍ : از مردود به معنی طرد شدن، رانده شدن است