مارجوری استونمن داگلاس ( ۷ آوریل ۱۸۹۰ ) . – ۱۴ مه ۱۹۹۸ ) روزنامه نگار، نویسنده، مدافع حق رای زنان، و حافظ محیط زیست آمریکایی بود که به خاطر دفاع سرسختانه اش از اورگلیدز در برابر تلاش ها برای تخلیه آن و بازپس گیری زمینش شهرت داشت. او که به عنوان یک زن جوان برای کار در میامی هرالد به میامی نقل مکان کرد، به یک نویسنده مستقل تبدیل شد و بیش از صد داستان کوتاه را تولید کرد که در مجلات مشهور منتشر شد. تأثیرگذارترین اثر او کتاب The Everglades: River of Grass ( ۱۹۴۷ ) بود که مفهوم رایج اورگلیدز را به عنوان رودخانه ای ارزشمند به جای باتلاقی بی ارزش بازتعریف کرد. تأثیر آن با کتاب تأثیرگذار «بهار خاموش» راشل کارسون ( ۱۹۶۲ ) مقایسه شده است. کتاب ها، داستان ها و حرفه روزنامه نگاری او موجب نفوذ او در میامی شد و او را توانا ساخت تا اهداف خود را پیش ببرد.
... [مشاهده متن کامل]
مارجوری استونمن در ۷ آوریل ۱۸۹۰ در مینیاپولیس، مینه سوتا زاده شد. او تنها فرزند ویولونیست کنسرت فلورانس لیلیان ترفتن ( ۱۸۵۹–۱۹۱۲ ) و فرانک برایانت استونمن ( ۱۸۵۷–۱۹۴۱ ) بود. یکی از اولین خاطرات او این بود که پدرش آهنگ هیوااتا را برای او آواز می خواند، که در آن او با شنیدن اینکه درخت باید جان خود را بدهد تا چوب قایق رانی به هیوااتا بدهد، گریه کرد. او یک خواننده اولیه و مشتاق بود. اولین کتاب او ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب بود که تا بزرگسالی آن را حفظ کرد. او در چهار سالگی از فلوریدا دیدن کرد و بارزترین خاطره او از این سفر، چیدن پرتقال از درختی در هتل تامپا بی بود. از آنجا او و والدینش سفری دریایی از تامپا به هاوانا را آغاز کردند.
مارجوری در سال ۱۹۰۸ با وجود تردیدهای شدید در مورد وضعیت روانی مادرش، دانشگاه را ترک کرد. خاله و مادربزرگش نگرانی های او را با هم در میان گذاشتند، اما متوجه شدند که برای شروع زندگی اش باید آنجا را ترک کند. او یک دانشجوی مستقیم در کالج ولزلی بود، که در سال ۱۹۱۲ با مدرک کارشناسی زبان انگلیسی دانش آموخته شد. او موفقیت خاصی در کلاس سخنرانی پیدا کرد و با شش نفر از همکلاسی هایش به اولین باشگاه حق رأی پیوست. او به عنوان سخنور کلاس انتخاب شد، اما نتوانست این وظیفه را انجام دهد، زیرا قبلاً در فعالیت های دیگری شرکت داشت. مادرش در طول سال آخر، هنگام بازدید از خانه، توده ای روی سینه اش به او نشان داد. مارجوری ترتیب عمل جراحی را برای برداشتن آن انجام داد. پس از جشن دانش آموختگی، خاله اش به او اطلاع داد که مادرش فوت کرده است. خانواده ترتیب تشییع جنازه را به مارجوری واگذار کردند.
... [مشاهده متن کامل]
مارجوری استونمن در ۷ آوریل ۱۸۹۰ در مینیاپولیس، مینه سوتا زاده شد. او تنها فرزند ویولونیست کنسرت فلورانس لیلیان ترفتن ( ۱۸۵۹–۱۹۱۲ ) و فرانک برایانت استونمن ( ۱۸۵۷–۱۹۴۱ ) بود. یکی از اولین خاطرات او این بود که پدرش آهنگ هیوااتا را برای او آواز می خواند، که در آن او با شنیدن اینکه درخت باید جان خود را بدهد تا چوب قایق رانی به هیوااتا بدهد، گریه کرد. او یک خواننده اولیه و مشتاق بود. اولین کتاب او ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب بود که تا بزرگسالی آن را حفظ کرد. او در چهار سالگی از فلوریدا دیدن کرد و بارزترین خاطره او از این سفر، چیدن پرتقال از درختی در هتل تامپا بی بود. از آنجا او و والدینش سفری دریایی از تامپا به هاوانا را آغاز کردند.
مارجوری در سال ۱۹۰۸ با وجود تردیدهای شدید در مورد وضعیت روانی مادرش، دانشگاه را ترک کرد. خاله و مادربزرگش نگرانی های او را با هم در میان گذاشتند، اما متوجه شدند که برای شروع زندگی اش باید آنجا را ترک کند. او یک دانشجوی مستقیم در کالج ولزلی بود، که در سال ۱۹۱۲ با مدرک کارشناسی زبان انگلیسی دانش آموخته شد. او موفقیت خاصی در کلاس سخنرانی پیدا کرد و با شش نفر از همکلاسی هایش به اولین باشگاه حق رأی پیوست. او به عنوان سخنور کلاس انتخاب شد، اما نتوانست این وظیفه را انجام دهد، زیرا قبلاً در فعالیت های دیگری شرکت داشت. مادرش در طول سال آخر، هنگام بازدید از خانه، توده ای روی سینه اش به او نشان داد. مارجوری ترتیب عمل جراحی را برای برداشتن آن انجام داد. پس از جشن دانش آموختگی، خاله اش به او اطلاع داد که مادرش فوت کرده است. خانواده ترتیب تشییع جنازه را به مارجوری واگذار کردند.