مادیان های دیومدس ( به انگلیسی: Mares of Diomedes ) یا اسب های تراکیه در اساطیر یونانی چهار اسب آدمخوار باشکوه، وحشی و غیرقابل کنترل بودند که به دیومدس پادشاه تراکیه، فرزند آرس و کورنه تعلق داشتند که در مناطق وحشی و ناهموار سواحل دریای سیاه زندگی می کرد. این مادیان ها توسط هرکول پهلوان نام دار یونانی به عنوان هشتمین شاهکارش اسیر شده، و به نزد ائوروستئوس پادشاه موکنای فرستاده شدند.
بعد از به دام انداختن گاو کریت توسط هرکول در خوان هفتم، ائوروستئوس او را به دنبال مأموریت بعدی، یعنی گرفتن مادیان های آدم خوار دیومدس، پادشاه قبیله ای به نام بیستون در تراکیه فرستاد تا آن ها را به موکنای بازگرداند.
هرکول پس از رسیدن به کاخ دیومدس، او را اسیر کرد و با دانستن این موضوع که دیومدس باعث چه خشونت و درد و رنج هایی برای مردم شده است، پادشاه را به اصطبل خود برده و به آخور برنزی مادیان هایش پرتاب کرد و در نتیجه اسب ها ارباب خود را بلعیدند. با خوردن دیومدس، اسب ها آرام گرفتند و همین مسئله باعث راحتتر شدن کار هرکول برای بردن این اسب ها به نزد ائوروستئوس شد. ائوروستئوس اسب ها را به هرا تقدیم کرد و سپس آن ها را در دشت های آرگوس رها کردند. گفته شده است که سال ها بعد از این ماجرا در نتیجه تولیدمثل کردن این اسب ها، بوکفالوس، اسب مورد علاقه اسکندر کبیر به دنیا آمده است. در برخی تفسیرها، ائوروستئوس دستور داد اسب ها، به عنوان قربانی برای زئوس، به کوه المپ، خانهٔ خدایان فرستاده شوند اما سرانجام در آنجا توسط حیوانات وحشی خورده شدند. [ ۱]
در تفسیرهای دیگر بر طبق گفته های آپولودور، هرکول به همراه یک گروه جوان که برای کمک داوطلب شده بودند از دریای اژه به سمت قبیله بیستون حرکت کردند. در این گروه پسری جوان به نام آبدروس حضور داشت و هرکول که بسیار به او علاقه مند شده بود او را به عنوان همدم خود برگزید. پس از اسیر کردن مادیان ها توسط هرکول و همراهانش، به دلیل اینکه توسط دیومدس و سربازانش تحت تعقیب بودند، آن ها فرار کردند. سربازان تراکیه به سرعت به آن ها رسیدند و در همین حین هرکول آبدروس را مأمور محافظت از اسب ها کرد و خودش به جنگ دیومدس و افرادش رفت. اما آبدروس جوان که فاقد تجربه بود توسط این جانوران وحشی خورده شد. هرکول با دیدن همراهان تکه تکه شده خود بسیار خشمگین شد و برای انتقام، دیومدس را خوراک اسب ها کرد. هرکول برای این جوان مراسم تشییع جنازه شایسته ای برپا کرد و شهر آبدرا را در کنار مقبره آبدروس، بنا نهاد. [ ۲] [ ۳]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفبعد از به دام انداختن گاو کریت توسط هرکول در خوان هفتم، ائوروستئوس او را به دنبال مأموریت بعدی، یعنی گرفتن مادیان های آدم خوار دیومدس، پادشاه قبیله ای به نام بیستون در تراکیه فرستاد تا آن ها را به موکنای بازگرداند.
هرکول پس از رسیدن به کاخ دیومدس، او را اسیر کرد و با دانستن این موضوع که دیومدس باعث چه خشونت و درد و رنج هایی برای مردم شده است، پادشاه را به اصطبل خود برده و به آخور برنزی مادیان هایش پرتاب کرد و در نتیجه اسب ها ارباب خود را بلعیدند. با خوردن دیومدس، اسب ها آرام گرفتند و همین مسئله باعث راحتتر شدن کار هرکول برای بردن این اسب ها به نزد ائوروستئوس شد. ائوروستئوس اسب ها را به هرا تقدیم کرد و سپس آن ها را در دشت های آرگوس رها کردند. گفته شده است که سال ها بعد از این ماجرا در نتیجه تولیدمثل کردن این اسب ها، بوکفالوس، اسب مورد علاقه اسکندر کبیر به دنیا آمده است. در برخی تفسیرها، ائوروستئوس دستور داد اسب ها، به عنوان قربانی برای زئوس، به کوه المپ، خانهٔ خدایان فرستاده شوند اما سرانجام در آنجا توسط حیوانات وحشی خورده شدند. [ ۱]
در تفسیرهای دیگر بر طبق گفته های آپولودور، هرکول به همراه یک گروه جوان که برای کمک داوطلب شده بودند از دریای اژه به سمت قبیله بیستون حرکت کردند. در این گروه پسری جوان به نام آبدروس حضور داشت و هرکول که بسیار به او علاقه مند شده بود او را به عنوان همدم خود برگزید. پس از اسیر کردن مادیان ها توسط هرکول و همراهانش، به دلیل اینکه توسط دیومدس و سربازانش تحت تعقیب بودند، آن ها فرار کردند. سربازان تراکیه به سرعت به آن ها رسیدند و در همین حین هرکول آبدروس را مأمور محافظت از اسب ها کرد و خودش به جنگ دیومدس و افرادش رفت. اما آبدروس جوان که فاقد تجربه بود توسط این جانوران وحشی خورده شد. هرکول با دیدن همراهان تکه تکه شده خود بسیار خشمگین شد و برای انتقام، دیومدس را خوراک اسب ها کرد. هرکول برای این جوان مراسم تشییع جنازه شایسته ای برپا کرد و شهر آبدرا را در کنار مقبره آبدروس، بنا نهاد. [ ۲] [ ۳]
wiki: مادیان های دیومدس