مادربخطا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
مادرغر ؛ مادرجنده :
آن زن و مادرغر از این یافه ها
گفت سراسر هذیان و هدر.
سوزنی ( دیوان ص 122 نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ) .
زخم تبر هجو من ای مادرغر
دست پدرت برید و من سوزنگر.
سوزنی.
... [مشاهده متن کامل]
چه بازیها کنی در پیش فرعون
تو با لجلاج مادرغر به یکجا.
سیف اسفرنگی.
کو که باشد هندی و مادرغری
که طمع دارد به خواجه دختری.
مولوی.
گفت من هم بیخبر بودم از آن
آگهم کردند این مادرغران.
مولوی.
آن زن و مادرغر از این یافه ها
گفت سراسر هذیان و هدر.
سوزنی ( دیوان ص 122 نسخه خطی کتابخانه لغت نامه ) .
زخم تبر هجو من ای مادرغر
دست پدرت برید و من سوزنگر.
سوزنی.
... [مشاهده متن کامل]
چه بازیها کنی در پیش فرعون
تو با لجلاج مادرغر به یکجا.
سیف اسفرنگی.
کو که باشد هندی و مادرغری
که طمع دارد به خواجه دختری.
مولوی.
گفت من هم بیخبر بودم از آن
آگهم کردند این مادرغران.
مولوی.
مادربختن . [ دَ ب ِ خ ُ ت َ ] ( ص مرکب ) مادربه ختن . مادربخطا. توضیح اینکه این ترکیب را به مقابله ٔ مادر بخطا ساخته اند چه خطا علاوه بر معنی خودبمعنی سرزمینی خاص است که با ختن غالباً ذکر گردد. ( فرهنگ فارسی معین ) . . . . حرفی است مهمل به مقابله ٔ آن ( مادر بخطا ) کرسی نشین شده . ( آنندراج ) :
... [مشاهده متن کامل]
طعنه ٔ مشک خطائی زده مادربختن
بسکه پیدا شده مادربخطا در کشمیر.
ملاطغرا ( از آنندراج ) .
و رجوع به ختن و مادربخطا شود.
... [مشاهده متن کامل]
طعنه ٔ مشک خطائی زده مادربختن
بسکه پیدا شده مادربخطا در کشمیر.
ملاطغرا ( از آنندراج ) .
و رجوع به ختن و مادربخطا شود.