مادر زن

/mAdarzan/

معنی انگلیسی:
mother-in-law, mother - in law

لغت نامه دهخدا

مادرزن. [ دَ زَ ] ( اِ مرکب ) مادر زوجه شخص و خس و خسره و خسرو و خش و خشو و خشامن و خشتامن. ( ناظم الاطباء ). صِهرَه ، مادرزن به فارسی خش است. ( از منتهی الارب ) : یکی را زن صاحب جمال درگذشت و مادرزن فرتوت به علت کابین در خانه بماند. ( گلستان ). نادیدن زن بر من چنان دشوار نیست که دیدن مادرزن. ( گلستان ).
- مادر زن سلام ؛ در تداول ، زیارت داماد مادرزن را دو روز پس از عروسی. رسمی که داماد به روز دوم یا سوم عروسی بدیدن مادرزن رود. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مرسوم است که صبح روز بعد از عروسی داماد با هدیه ای بدیدار مادر عروس می رود، در این دیدار داماد دست مادر عروس را می بوسد و از او هدیه ای دریافت می دارد این عمل را مادرزن سلام گویند. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مادر زوج. شخص : یکی را زنی صاحب جمال جوان در گذشت و مادر زن فرتوت بعلت کابین در خانه متمکن بماند ...

فرهنگ عمید

مادر زوجۀ مرد.

مترادف ها

mother-in-law (اسم)
خش، مادر زن، مادر شوهر، نامادری

پیشنهاد کاربران

خوشدامن. [ خوَش ْ / خُش ْ م َ ] ( اِ ) خوشتامن. مادرزن. ( از برهان قاطع ) ( از ناظم الاطباء ) :
بگویم ای زن تو گشته قلتبان شوهر
سه پایه زن شده خوشدامن ترا داماد.
سوزنی.
|| مادر شوهر. خوشتامن. ( از برهان قاطع ) .
در نیشابور
مادرزن=خاش
پدر زن=خصور
جنوب استان کرمان:
خُوسو : مادر زن
خُوسِرگ : پدر زن
در اصفهان و اطراف آن
مادر زن و یا مادر شوهر=خارسو
پدر زن و یا پدر شوهر= بُسوره
مادر جان

بپرس