علم داری مرو به عادت و رسم
کعبه با تست بگذر از ماخور.
امیر حسینی سادات ( یادداشت ایضاً ).
ماخور. ( ع اِ ) مأخوذ از می خور فارسی بمعنی خرابات. ( از ناظم الاطباء ). معرب می خوار یا آنکه عربی و مشتق از «مخرت السفینة» می باشد بدان جهت که مردم آمد و رفت مینمایند. ج ، مواخر و مواخیر. ( از منتهی الارب ). خرابات. ج ، مواخیر. ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) ( از زمخشری ). || مجلس فسق. ( زمخشری ) ( از اقرب الموارد ). جایی که در آن شراب نوشند و قمار کنند. || خرابات نشین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || آنکه بسوی خرابات رود. ( ناظم الاطباء ). آنکه بسوی خرابات برد. ( منتهی الارب ).