ماحصل. [ ح َ ص َ ] ( ع اِ مرکب ) هرچیز فراهم آمده و حاصل و محصول و حاصل درخت میوه و مانند آن. ( ناظم الاطباء ). حاصل. محصول. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || دخل. سود. فایده. ( ناظم الاطباء ) : بغیر آنکه پریشانیم بطول کشید شکایت از سر زلفت چه ماحصل دارد.
میرزا باقربیک ( از آنندراج ).
|| نتیجه گفتگو و جز آن. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
آنچه حاصل شود، آنچه بدست آید، خلاصه ۱- آنچه حاصل شود آنچه که بدست آید . ۲ - خلاصه : ماحصل کلام آنکه .. هر چیز فراهم آمده و حاصل و محصول و حاصل درخت میوه و مانند آن
فرهنگ معین
(حَ صَ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - فراهم شده ، به دست آمده . ۲ - خلاصه .
فرهنگ عمید
۱. آنچه حاصل شده، آنچه به دست آمده. ۲. خلاصه.
پیشنهاد کاربران
نتیجه کاری را ما حصل می گویند
🙂🙂 به مطلب ( عربی ) در فارسی اشاره ( عربی ) میکنی عربی هست علارغم ( عربی ) نظر ( عربی ) دوستان خیل ( عربی ) عظیمی ( عربی ) از لغات ( عربی ) در فارسی مشهود ( عربی ) هست ؛ ) ) ) )