«ماجرای گلوریا اسکات» ( به انگلیسی: The Adventure of the Gloria Scott ) ، یکی از ۵۶ داستان کوتاه شرلوک هولمز است که توسط آرتور کانن دویل نوشته شده و یکی از ۱۲ داستان گردآوری شده در مجموعهٔ خاطرات شرلوک هلمز می باشد. این داستان اولین بار در خاطرات شرلوک هلمز، در پادشاهی متحده ( بریتانیا ) در آوریل ۱۸۹۳ میلادی و در هارپرز ویکلی در ایالات متحده به تاریخ ۱۵ آوریل ۱۸۹۳ میلادی منتشر شد. [ ۱]
این داستان، از نظر ترتیب زمانی، اولین پرونده ای است که در سرگذشت داستانی شرلوک هلمز ذکر شده. این داستان عمدتاً به هلمز مربوط می شود تا واتسون و اولین پرونده ای است که در آن هولمز قدرت استدلالی خویش را به کار برد و تا آن زمان رفتارش با این پرونده بازی گونه بوده است. این داستان، یکی از چندین داستان های شرلوک هلمز است که قهرمان داستان در آن توسط یک آشنای قدیمی و به علت یک جرم قدیمی شبح زده می شود. داستان های دیگری که چنین حالتی دارند شامل این موارد اند: «معمای درهٔ باسکامب»، [ پ] «بلک پیتر»، [ ت] «نشانه چهار»، «پنج هستهٔ پرتقال»، [ ث] «ماجرای بیمار مقیم» و …. همچنین این داستان یکی از چندین داستان این نویسنده است که با سرنوشت شخصیت هایی روبروست که پس از گذر زمان در کولونی های امپراطوری بریتانیا، به انگلستان بر می گردند. [ ۲]
هولمز در دوران دانشجوییش یک ماه را با دوستش «ویکتور تروور»[ چ] در ملک پدر ویکتور در نورفک گذراند. زمانی که آنجا بود، هولمز میزبان خود ( پدر ویکتور ) را که «قاضی دادگاه صلح»[ ح] و صاحب ملک و زمین بود را شگفت زده نمود. او آینده خود را در معادن طلای استرالیا ساخته بود. یکی از استنباط های هولمز این بود که آقای ترور بزرگ زمانی با شخصی دو حرف اول اسمش «جی. ای»[ خ] بوده در ارتباط بوده و می خواسته او را فراموش کند. سپس میزبانش روی میز غش کرد. هولمز دست روی نقطه ضعفش گذاشته بود و وقتی مرد به خودش آمد احتمالاً هولمز باور نمی کرد که بر اساس توضیح پیرمرد، «جی. ای. » یک عشق قدیمی بوده است.
هولمز مشاهده کرد که میزبانش را ناراحت می کند و تصمیم گرفت که آنجا را ترک کند. غروب هنگام قبل از ترکش پیرمرد دیگری ناگهان به خانه آمد و آقای ترور پیر با عجله قبل از استقبال از او یک شات برندی نوشید. ظاهراً آنها با حدود ۳۰ سال قبل در سفر کشتی با هم همسفر بودند وآقای ترور چیزی در مورد پیدا کردن کار برای او گفت. اندکی بعد هولمز و دوستش، آقای ترور را در حالی که مست بود پیدا کردند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفاین داستان، از نظر ترتیب زمانی، اولین پرونده ای است که در سرگذشت داستانی شرلوک هلمز ذکر شده. این داستان عمدتاً به هلمز مربوط می شود تا واتسون و اولین پرونده ای است که در آن هولمز قدرت استدلالی خویش را به کار برد و تا آن زمان رفتارش با این پرونده بازی گونه بوده است. این داستان، یکی از چندین داستان های شرلوک هلمز است که قهرمان داستان در آن توسط یک آشنای قدیمی و به علت یک جرم قدیمی شبح زده می شود. داستان های دیگری که چنین حالتی دارند شامل این موارد اند: «معمای درهٔ باسکامب»، [ پ] «بلک پیتر»، [ ت] «نشانه چهار»، «پنج هستهٔ پرتقال»، [ ث] «ماجرای بیمار مقیم» و …. همچنین این داستان یکی از چندین داستان این نویسنده است که با سرنوشت شخصیت هایی روبروست که پس از گذر زمان در کولونی های امپراطوری بریتانیا، به انگلستان بر می گردند. [ ۲]
هولمز در دوران دانشجوییش یک ماه را با دوستش «ویکتور تروور»[ چ] در ملک پدر ویکتور در نورفک گذراند. زمانی که آنجا بود، هولمز میزبان خود ( پدر ویکتور ) را که «قاضی دادگاه صلح»[ ح] و صاحب ملک و زمین بود را شگفت زده نمود. او آینده خود را در معادن طلای استرالیا ساخته بود. یکی از استنباط های هولمز این بود که آقای ترور بزرگ زمانی با شخصی دو حرف اول اسمش «جی. ای»[ خ] بوده در ارتباط بوده و می خواسته او را فراموش کند. سپس میزبانش روی میز غش کرد. هولمز دست روی نقطه ضعفش گذاشته بود و وقتی مرد به خودش آمد احتمالاً هولمز باور نمی کرد که بر اساس توضیح پیرمرد، «جی. ای. » یک عشق قدیمی بوده است.
هولمز مشاهده کرد که میزبانش را ناراحت می کند و تصمیم گرفت که آنجا را ترک کند. غروب هنگام قبل از ترکش پیرمرد دیگری ناگهان به خانه آمد و آقای ترور پیر با عجله قبل از استقبال از او یک شات برندی نوشید. ظاهراً آنها با حدود ۳۰ سال قبل در سفر کشتی با هم همسفر بودند وآقای ترور چیزی در مورد پیدا کردن کار برای او گفت. اندکی بعد هولمز و دوستش، آقای ترور را در حالی که مست بود پیدا کردند.
wiki: ماجرای گلوریا اسکات