ماجرا

/mAjarA/

مترادف ماجرا: پیشامد، جریان، حادثه، حکایت، داستان، رخداد، رویداد، سرگذشت، قصه، واقعه، داوری، کشمکش، گفت وگو، رنجش، رنجیدگی، گلایه، گله، دعوا، مرافعه، جدال، جر

برابر پارسی: پیشامد، داستان، سرگذشت، رخداد، جویندگی

معنی انگلیسی:
adventure, drama, exploit, story, circumstances, incidents, events, dispute

لغت نامه دهخدا

ماجرا. [ ج َ] ( ع اِ مرکب ) مرکب است از ما و جری صیغه ماضی ؛ فارسیان بمعنی سرگذشت و قصه و واقعه آرند. ( آنندراج ). سرگذشت و اتفاق و آنچه گذشته باشد. واقعه و حادثه و عارضه و کیفیت و صورت حال و عرض حال. قصه. ( ناظم الاطباء ). آنچه گذشته باشد و سرگذشت و احوال زمانه گذشته. ( غیاث ). رویداد. ماوقع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : قصه و ماجرای حال ایشان دراز است. ( فارسنامه ابن البلخی ص 100 ). و در این وقت که این ماجرا رفت بهرام بیست ساله بود. ( فارسنامه ابن البلخی ص 78 ). دزدان به شنودن آن ماجرا و به آموختن افسون شاد شدند. ( کلیله و دمنه ).
پار من از جمع حاج بر لب دجله
خواستم انصاف ماجرای صفاهان.
خاقانی.
قاصد بخت از زبان صبحدم این دم شنید
صد زبان آمد چو خورشید از پی این ماجرا.
خاقانی.
داده قرار هفت زمین را بباز گشت
کرده خبر چهار امین را ز ماجرا.
خاقانی.
آه را در تنگنای لب بزندان کن از آنک
ماجرای درد را محرم نخواهی یافتن.
خاقانی.
ماجرا هرچه رفته بود بر طریق تفصیل و اجمال تقریر کرد. ( سندبادنامه ص 100 ). و خفایای آن ماجرا و خبایای آن حادثه محقق شد. ( سندبادنامه ص 86 ). ذکر امیر سیف الدوله محمود و ماجرای او با برادر وی امیراسماعیل. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 153 ).
بعد از آن سوگند داد آن جمله را
تا که غمازی نگوید ماجرا.
مولوی.
گر بگویم متهم دارد مرا
ور نگویم جد شود این ماجرا.
مولوی.
لیکن اگر دور وصالی بود
صلح فراموش کند ماجرا.
سعدی.
اگر تو عمر درین ماجرا کنی سعدی
حدیث عشق بپایان رسد، نپندارم.
سعدی.
فرو ماندم از کشف این ماجرا
که حییی جمادی پرستد چرا.
( بوستان ).
ز حاتم بدین نکته راضی مشو
از این خوبتر ماجرائی شنو.
( بوستان ).
ز خون دل مژه ام دوش ماجرایی راند
بعینه همه امروز باز میرانیم.
جمال الدین سلمان ( از آنندراج ).
صوفی که منع ما ز خرابات می کند
گو در حضور پیر من این ماجرا بگو.
حافظ.
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
هرچه آغاز ندارد نپذیرد انجام.
حافظ.
ما می به بانگ چنگ نه امروز می خوریم بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

آنچه واقع شده، آنچه جاری شده، آنچه رخ داده، شرح حال، حادثه، پیش آمد

فرهنگ معین

(جَ ) [ ع . ماجری ] (اِ. ) سرگذشت .

فرهنگ عمید

۱. آنچه واقع شده، آنچه جاری شده، آنچه رخ داده.
۲. شرح حال.
۳. حادثه، پیشامد.

دانشنامه عمومی

ماجرا (فیلم ۱۹۲۵). ماجرا ( انگلیسی: Adventure ) نام یک فیلم صامت سیاه و سفید گمشده[ ۱] [ ۲] در سبک درام به کارگردانی ویکتور فلمینگ است در سال ۱۹۲۵ منتشر شد. این فیلم بر پایهٔ رمانی به همین نام اثر جک لندن ساخته شده است.
تام مور
پالین استارک
والاس بیری
ریموند هاتون
• والتر مک گری
دوک کاهاناموکو
• نابل جانسون
عکس ماجرا (فیلم ۱۹۲۵)

ماجرا (فیلم ۱۹۴۵). ماجرا ( انگلیسی: Adventure ) یک فیلم درام و رمانتیک به کارگردانی ویکتور فلمینگ است که در سال ۱۹۴۵ منتشر شد. این فیلم بر پایهٔ رمانی از «کلاید براین دیویس» ساخته شده و دربارهٔ ملوانی است که عاشق یک کتابدار می شود و اولین فیلمی است که کلارک گیبل پس از جنگ جهانی دوم بازی کرد.
• کلارک گیبل
گریر گارسون
جوان بلوندل
توماس میچل
تام تالی
هری دونپورت
ریچارد هایدن
لینا رومای
فیلیپ مریویل
رابرت اِمِـت اوکانر
دارسی کوریگان
بایرون فولگر
• فرانک هاگنی
عکس ماجرا (فیلم ۱۹۴۵)

ماجرا (فیلم ۱۹۶۰). ماجرا ( به ایتالیایی: L'Avventura ) یا بازی با عشق[ ۱] [ ۲] [ ۳] عنوان فیلمی است ایتالیایی با ژانر درام به کارگردانی میکل آنجلو آنتونیونی است. این فیلم محصول سال ۱۹۶۰میلادی است.
در گردشی دسته جمعی در یک جزیرهٔ غیرمسکونی، «آنا» ( ماساری ) ناپدید می شود و دوستانش به جستجوی او می پردازند. این جستجو محبوب «آنا»، «ساندرو» ( فرتستی ) و «کلودیا» ( ویتی ) را به هم نزدیک می کند…
عکس ماجرا (فیلم ۱۹۶۰)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

adventure (اسم)
حادثه، ماجرا، مخاطره، سرگذشت، تجارت مخاطره امیز

فارسی به عربی

مغامرة

پیشنهاد کاربران

گزارش و گذشتن به نظر از یک ریشه است ولی در فارسی کلمات گذشتن و عبور کردن با گزاردن و قراردادن با تغییر در ظاهر به صورت وضعی متفاوت لحاظ شده است
ماجرا = ما جرا ( عربی )
ما= آنچه
جرا ( فعل ) = از جَرَیَ و جاری یعنی گذشتن
ماجرا= آنچه گذشت
ماجرا - جریان - جاری - اجرا - مُجری - مَجرا و مجاری از این ریشه است
فارسی جری یعنی گذشتن
مجرا = محل گذر و عبور
...
[مشاهده متن کامل]

مجری = اسم فاعل ، کسی که اجرا می کند
اجرا = گذراندنو همان گزارش گر خودمان 🙂

ماجرا: رویدادی غیر عادی و عجیب را گویند
ماجرا واژه ای ترکبیست، ترکیبی از ( ما موصوله : آنچه که ) ( جَرىٰ: اتفاق افتاد، رخ داد ) = ( آنچه رخ داده است ) که از زبان عربی به فارسی آمده است، اما باید توجه داشت که در فارسی ( ماجرا ) نوشته می شود نه ( ما جری ) .
واژه ماجرا
معادل ابجد 245
تعداد حروف 5
تلفظ māj ( e ) arā
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: ماجَریٰ]
مختصات ( جَ ) [ ع . ماجری ] ( اِ. )
آواشناسی mAjarA
الگوی تکیه WWS
شمارگان هجا 3
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ واژه های سره

بخش دوم این واژه آریایی است و با جاری و جریان هم خانواده است
داستان
سرگذشت
اتفاق، رویداد
اتفاق
ماجرا در انگلیسی می شود adventure و در فارسی از این لغت استفاده میشود

بپرس