ماترنگ

لغت نامه دهخدا

ماترنگ. [ ت ُ / ت ِ رِ / رَ ] ( اِ ) مارمولک. چلپاسه. ( فرهنگ جهانگیری ). چلپاسه را گویند و بعضی گویند سام ابرص است که نوعی از چلپاسه باشد. چون شکم او را بشکافند و بر گزندگی عقرب نهند در ساعت درد ساکن شود. ( برهان ). گلباسو و جلباسه معرب آن است. ( آنندراج ). چلپاسه و قسمی از آن که به تازی سام ابرص گویند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به چلپاسه و سام ابرص و مارمولک شود.

فرهنگ معین

(تُ یا تِ رَ ) (اِ. ) سوسمار، چلپاسه .

فرهنگ عمید

جانوری شبیه چلپاسه.

پیشنهاد کاربران

ماتِرِنگَک ، در گویش شیرازی ، به پسر یا دختربچه ای بازیگوش و سروزبان دار میگویند. گویی از موجودی افسانه ای بنام ماتَرَنگ آمده ، که پس از تازیان گویشی ازین واژه به گونه ای چلپاسه گفته شده .

بپرس