[ویکی الکتاب] معنی
مَاءَ: آب
معنی
ثَجَّاجاً: ابری که بسیار باران بریزد-بسیار روان شونده (منظوراز "مَاءً ثَجَّاجاً " در عبارت "وَأَنزَلْنَا مِنَ ﭐلْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثَجَّاجاً "باران شدید به صورت رگبار است)
معنی
قَدَرٍ: اندازه ای معین ( در عبارت "وَأَنزَلْنَا مِنَ ﭐلسَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ ")
معنی
غَدَقاً: بسیار ( بعید نیست منظوراز جمله "لاسقیناهم ماء غدقا "توسعه در رزق باشد)
معنی
دَافِقٍ: جهنده (ماء دافق آبی را که با سرعت و فشار جریان داشته باشد آب دافق گویند ، که در اینجا منظور نطفه آدمی است ، که با فشار از پشت پدر به رحم مادر منتقل میشود)
معنی
یَبْلُغَنَّ: که به طور کامل برسد ( در عبارت "إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ ﭐلْکِبَرَ" کلمه إمّا مرکب است از ان شرطیه و مای زائده ، و اگر این ما ، زائده نبود جائز نبود که نون تاکید ثقیله در آخر فعل شرط که یبلغ باشد ، در آید ، اثر ماء زائده این است که چنین کاری را تجو...
معنی
وَبَالَ: سنگینی نامطلوب چیزی - کیفر("و بال "سنگینی نامطلوب هر چیزی را گویند ، و به همین معنا است طعام وبیل و ماء وبیل یعنی خوراک و آبی ناگوار و سنگین و غیر قابل هضم ، و نیز به این معنا است آیه شریفه فاخذناه اخذا وبیلا - او را بطرز شدید و ناگواری دستگیر کردیم ...
معنی
وَبِیلاًَ: سخت - شدید و ناگوار و سنگین ("و بال "سنگینی نامطلوب هر چیزی را گویند ، و به همین معنا است طعام وبیل و ماء وبیل یعنی خوراک و آبی ناگوار و سنگین و غیر قابل هضم ، و نیز به این معنا است آیه شریفه فاخذناه اخذا وبیلا - او را بطرز شدید و ناگواری دستگیر کردی...
معنی
إِمَّا: اگر- یا - چون (کلمه إمّا مرکب است از ان شرطیه و مای زائده ، و اگر این ما ، زائده نبود جائز نبود که نون تاکید ثقیله در آخر فعل شرط در عباراتی نظیر"إِمَّا یَبْلُغَنَّ " بیاید ، در آید ، اثر ماء زائده این است که چنین کاری را تجویز میکند. از طرفی ترکیب د...
معنی
مَوْرُودُ: آبی که به لب آن رسیده اند- آنچه در آن وارد می شوند (بِئْسَ ﭐلْوِرْدُ ﭐلْمَوْرُودُ :بد سهمی است [آتشی] که در آن وارد میشود.کلمه وَرَد در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الماء - به لب آب...
معنی
وِرْدُ: آبی که انسان و حیوان پس از تلاش و چرخیدنش به دنبال آن به گلویش میریزد - آبی که انسان و حیوانات تشنه به لب آن میآیند و از آن مینوشند ( کلمه وَرَد در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الم...
معنی
وَرَدَ: به لب آب رفت ( کلمه وَرَد در اصل لغت به معنای قصد رفتن بسوی آب است و به تدریج در چیزهای دیگر استعمال شده ، مثلا گفتهاند : وردت الماء - به لب آب رفتم مصدر آن ورود و اسم فاعلش وارد و اسم مفعولش مورود است خدای تعالی نیز در قرآن این معنی را استعمال نموده...
ریشه کلمه:
موه (۶۳ بار)
آب. . راغب گفته اصل آن مَوَه است بدلیل آنکه جمع آن اَمْواه و مِیاه آمده و مصغرش مُوَیْه است هاء آخر را حذف و واو را مبدل به الف کردهاند. «ماء» 63 بار در قرآن کریم بکار رفته و اعتناء عجیبی به آن شده است از جمله فرموده: . میدانیم که آب را در تشکیل موجوات زنده دخالت تامی است که بدون آن زندگی نه وجود داشت و نه بقا. قرآن در بسیاری از آیات روییدن نباتات را به آب باران نسبت داده و مرتبا گفته: . این از آنجهت است که آب دریاها شوروتلخ است و برای نباتات و آشامیدن قابل استفاده نیست ولی بوسیله تبخیر، آب خالص بصورت ابرها از سطح اقیانوسها بلند میشود و بصورت باران وبرف به خشکیها میبارد و مورد استفاده حیوانات و نباتات قرار میگیرد. . *** * . این آیهتذکر میدهد اولا آب به قدر احتیاج مردم و حیوان و نبات از آسمان میبارد وباریدن آن بدون تقدیر و اندازه نیست، بلکه «ماءً بِقَدَرٍ» است، ذخیره برفها در کوهها در اثر برودت هوا و ذوب شدن تدریجی آنهاو تشکیل جویبارها و رودخانهها هم «بِقَدَر» است نه سرسری. ثانیا «فَأَسْکَّناهُ فِی الْاَرْضِ» باید این آب در روی زمین و در اعماق آن که در دسترس بشر است ساکن باشد که بشر بتواند با حفر چاهها و قنوات آنرا مهار کند و مورد استفاده قرار دهد اگر اعماق زمین خاک رس نبود و آب در آنها حبس نمیشد آبها بتدریج چنان به اعماق فرو میرفت که از دسترس انسان خارج میشد«وَاَنَّا عَلی ذَهابٍ بِهِ لَقادِرُونَ» «سُبْحانَ مَنْ مَهَّدَالْاَرْضَ لِلْحَیاةِ». *** . مراد از «ماء» نطفه است مثل . ایضا .