ای بلبل خوش آوا آوا ده
ای ساقی آن قدح را با ما ده.
رودکی.
بت پرستی گرفته ایم همه این جهان چون بت است و ما شمنیم.
رودکی.
نباشد زین زمانه بس شگفتی اگر بر ما ببارد آذرخشا.
رودکی.
نقل ما خوشه انگور بود ساغر سفچ بلبل و صلصل رامشگر و در دست عصیر.
بوالمثل.
آمد نوروزو نو دمید بنفشه بر ما فرخنده باد و بر تو مرخشه.
منجیک.
هرچه ورزیدند ما را سالیان شد به دشت اندر به ساعت تند و خوند.
آغاجی.
گر خوار شدم سوی بت خویش روا باداندی که بر مهتر ما خوار نیم خوار.
عماره ( از صحاح الفرس ).
گر شوم بودتی به غلامی به نزد خویش با ریش شومتر به بر ما هرآینه.
عسجدی.
زی تیر نگه کرد و پر خویش در آن دیدگفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست.
ناصرخسرو.
آنچه بر ما می رسد آنهم ز ماست.مولوی.
چو بنیاد ایجاد ما بر فناست به مرگ کسی شادمانی خطاست.
سعدی.
ما نگوئیم بد و میل به ناحق نکنیم جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم.
حافظ.
- ما و من ؛ کنایه از خودخواهی و غرور و تکبر. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : نردبان خلق این ما و من است
عاقبت زین نردبان افتادن است.
مولوی.
|| بجای من به کار رود : بدو گفت رامشگری بر در است
که از من به سال و هنر برتر است
نباید که در پیش خسرو شود
که ما کهنه گردیم و او نو شود.
فردوسی.
ما آبروی خویش به گوهر نمی دهیم بخل بجا به همت حاتم برابرست.
صائب.
یاد آن وقت که ما دل شده را یاری بودهرکسی را به سر کوی کسی کاری بود.
حیاتی گیلانی ( از آنندراج ).
بیشتر بخوانید ...