مئناف

لغت نامه دهخدا

مئناف. [ م ِءْ ] ( ع ص ) رونده در اول شب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || شبانی که مرغزار ستور نارسیده ندارد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || کسی که آغاز کند چراگاهها و منازل را و چارپایان خود را از گیاهان ستور ندیده بچراند. ( از ذیل اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس