مئزاب. [ م ِءْ ]( معرب ، اِ ) ناودان. ج ، مآزیب. مشتق از ازب الماء است یا معرب از فارسی است یعنی به میزاب را ( کذا ). ( منتهی الارب ). مأخوذ از میزاب فارسی ، ناودان. ( ناظم الاطباء ). فارسی معرب است... و اهل حجاز و اهل مدینه و مکه آن را استعمال کرده اند و گویند: صلی تحت المیزاب. ( از المعرب جوالیقی ص 326 ). و رجوع به میزاب شود.