مئبر
لغت نامه دهخدا
- مئبرالعقرب ؛ جای شوله نزد منجمین و هم عرب. ( یادداشت ایضاً ). و رجوع به شوله شود.
|| سخن چینی و فساد انداختن میان دو کس.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ). || چیزی که بدان گشنی دهند درخت خرما را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از ذیل اقرب الموارد ). || ریگ تنک و رقیق.( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ). ریگ تنک. ( ناظم الاطباء ). || زبان. ( از ذیل اقرب الموارد ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید