مؤخر

/mo~axxar/

برابر پارسی: پسین، واپسین، فرجامی، پس افتاده، پشت، واپس، وامانده

فرهنگ معین

( مُ ءَ خَُ ) [ ع . ] (ص . ) قسمت عقب چیزی .

فرهنگ عمید

درآخرآمده، آخرین.

پیشنهاد کاربران

موخر یعنی جدید . مثال رای وحدت رویه هیات عمومی دیوان عالی کشور فقط به موجب قانون یا وحدت رویه موخر بی اثر میگردد.
دنباله، عقب، پشت
آخری، از نظر زمانی نزدیک به حال.
عمل به نظر مؤخر اولی است.

بپرس