مؤثر

/mo~asser/

برابر پارسی: کارساز، کارآمد، نشانگذار، کارگر، کاری

فرهنگ معین

(مُ ءَ ث ِ ) [ ع . ] ( اِ فا . ) اثر کننده ، تأثیر - کننده .
(مُ ءَ ثَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) آن چه مورد تأثیر واقع شده .

فرهنگ عمید

۱. تٲثیرگذار.
۲. [قدیمی] مسبب.

جدول کلمات

کاری

پیشنهاد کاربران

نشانه گذار
نمونه:
نوآوری های توده های درگیر در نبرد، راهبردهای نشانه گذار [موثر] بسیاری پیش پای جنبش توده ای ـ کارگری می نهد؛ راه را می گشاید و چشم اندازهای تازه ای برای پیشروی پردامنه تر و نشانه گذارتر پدید می آورد.
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2019/03/blog - post_24. html

موثر = پرنمود/کارا

بپرس