لیلک

لغت نامه دهخدا

لیلک. [ لی ل َ ] ( اِ ) رجوع به کرات و جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 200 شود. || به ترکی لکلک را گویند. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی است از تیر. پروانه واران که دارای شاخه های خاردار است . میوه ئاین گیاه غلاف مانند ( شبیه میو. لوبیا ) است و دارای ماده ای قندی است که در تهی. نوعی مشروب بکار میرود . این درخت در جنگلهای شمالی ایران نیز فراوان است للکی لیلکی لیلک للک لک کرات لالیک .
بترکی لکلک را گویند .

گویش مازنی

/leylak/ قندیل

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه واژگان فارسی دکتر علی نورایی
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

لیلکلیلکلیلکلیلک
انگشت کوچک را می گویند لیلک یا لیله.
در زبان لری بختیاری به معنی
لک لک
لی::لی لی. لنگ. پا
لک::لنگ. بالا. پا
لی لک::پرنده ای که در حالت
لی لی ایستاده
لی لک ::پرنده ای که یک پای
خود را بالا گرفته
Laelek. Laelak
لک::بالا. lak
لک لک ::بالا بالا. پرنده ای که در اوج آسمان پرواز می کند

بپرس