لیلک

لغت نامه دهخدا

لیلک. [ لی ل َ ] ( اِ ) رجوع به کرات و جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 200 شود. || به ترکی لکلک را گویند. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی است از تیر. پروانه واران که دارای شاخه های خاردار است . میوه ئاین گیاه غلاف مانند ( شبیه میو. لوبیا ) است و دارای ماده ای قندی است که در تهی. نوعی مشروب بکار میرود . این درخت در جنگلهای شمالی ایران نیز فراوان است للکی لیلکی لیلک للک لک کرات لالیک .
بترکی لکلک را گویند .

گویش مازنی

/leylak/ قندیل

پیشنهاد کاربران

انگشت کوچک را می گویند لیلک یا لیله.
در زبان لری بختیاری به معنی
لک لک
لی::لی لی. لنگ. پا
لک::لنگ. بالا. پا
لی لک::پرنده ای که در حالت
لی لی ایستاده
لی لک ::پرنده ای که یک پای
خود را بالا گرفته
Laelek. Laelak
لک::بالا. lak
لک لک ::بالا بالا. پرنده ای که در اوج آسمان پرواز می کند

بپرس