لیلام

لغت نامه دهخدا

لیلام. ( اِخ ) موضعی به لرستان محل سکنای شعب ایل دیر کوند. ( جغرافیای تاریخی غرب ایران ص 166 ).

فرهنگ فارسی

موضعی به لرستان محل سکنای شعب ایل دیر کوند ٠

پیشنهاد کاربران

در برازجان و شهرستان دشتستان به معنی حراج کردن یا تاراج بردن می باشد. میگویند اموالش را لیلام کرد. یعنی حراج کرد.
در زبان بوشهری لیلام نوعی نفرین است به معنی نابود شدن
مثلا میگویند لیلام بگردی یا لیلام گشته
در منطقه فارغانات به معنی کسی که حالت جنگجویی وباقدمهای محکم راه بیاد لیلای میگویند.
در گویش دشتی و در کل در گویش فارسی بوشهری لیلام به معنی تاراج و غارت دارایی و اموال است.
اصل واژهٔ لیلام ( نیل عام ) است که تحریف شده، واژهٔ به نام لیلام در دری وچود ندارد.
در افغانستان و به زبان دری به حراج میگن لیلام
این کفش را از لیلامی خریدم . یعنی از حراجی
صرافی شهزاده امروز ده میلیون دلار را لیلام میکند.
و. . . .
حراج

بپرس