لیفی

/lifi/

معنی انگلیسی:
fibrous, fibriform, fibroid

لغت نامه دهخدا

لیفی. ( ص نسبی ) منسوب به لیف . از لیف : کنف و کتان از گیاهان لیفی است.
- نسج لیفی ؛ غضاریف سطوح مفصلیه هیچ نسج لیفی ندارند و هرگز استخوان نمیشوند. ( تشریح میرزا علی ص 165 ).

لیفی. ( اِخ ) منسوب به ابی عبداﷲ محمدبن العباس المؤدب اللیفی مولی بنی هاشم یعرف بلحیةاللیف من اهل بغداد سمع هودةبن خلیفه و شریح بن النعمان و عثمان بن مسلم و ابراهیم بن ابی اللیث روی عنه ابوبکر احمدبن سلمان النجار و ابوبکر محمدبن عبداﷲ الشافعی و عبدالباقی قانع و اسماعیل بن علی الخطیبی و غیر هم و کان ثقةصدوقاً صالحاً و قال ابن الرومی فی حقه :
انت الحی معلم و طویل
حسبنا بعض ذا و نعم الوکیل.
مات لحیة اللیف فی شهر ربیعالاول سنة تسعین و مأتین. ( انساب سمعانی ورق 498 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به لیف : ۱- ساخته از لیف : کیس. لیفی . ۲- دارای لیف : کنف و کتان از نباتات لیفی هستند . تا نسج لیفی . بافتی که عناصر تشریحی اش بیشتر از الیاف بوجود آمده اند .
منسوب به ابی عبد الله محمد ابن العباس المودب اللیفی مولی بنی هاشم یعرف بلحیه اللیف من اهل بغداد سمع هوده ابن خلیفه و شریح بنالنعمان و عثمان بن مسلم و ابراهیم بن ابی اللیث روی عنه ابوبکر احمد بن سلمان النجار و ابوبکر محمد بن عبدالله الشافعی و عبدالباقی قانع و اسمعیل ابن علی الخطیبی و غیر هم و کان ثقه صدوقا صالحا و قال ابن الرومی فی حقه ٠

دانشنامه عمومی

لیفی ( انگلیسی: Leffe ) شرکت نوشیدنی بلژیکی است، که در سال ۱۱۵۲ تأسیس شد و هم اکنون زیرمجموعه ای از شرکت انهایزر - بوش اینبیف می باشد.
عکس لیفی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

fibroid (صفت)
لیفی، ریشه ای

fibrous (صفت)
لیفی

filamentary (صفت)
لیفی، ریشه ای، رشته ای، میله ای

filamentous (صفت)
لیفی، ریشه ای، رشته ای، میله ای

پیشنهاد کاربران

بپرس