لیفه
/life/
لغت نامه دهخدا
لیفه. [ ف َ یا ف ِ ] ( اِ ) در تداول فارسی نیفه. حزة. حجزة. || پشم یا ابریشم که در دوات بود. ( مهذب الاسماء ). || آنچه بر چیزی پیچند.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- یک لیف پاره ای از پوست درخت خرما . ۲- یکی از گونه های انجیر که دارای میوه های درشت است .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
سر هرجه؛ کمر شلوار
پیشنهاد کاربران
لیفَه : بستنگاه بند شلوار. بندگاه کش شلوار.
نمونه: خان عمو لیفه ی تنبانش را بالا کشید. ( کلیدر ج ۹ص ۲۷۰۲ ) محمدجعفر نقوی
نمونه: خان عمو لیفه ی تنبانش را بالا کشید. ( کلیدر ج ۹ص ۲۷۰۲ ) محمدجعفر نقوی
در اذربایجان شرقی به معنی جای بند شلوار میباشد
کلمه بجا مانده از اذری اذربایجان
کلمه بجا مانده از اذری اذربایجان
لیفه : جای بند شلوار
( ( یک شلوار چلوار که تا مچ پاهاش بود با لیفه زمخت برجسته به تنش ماند . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
( ( یک شلوار چلوار که تا مچ پاهاش بود با لیفه زمخت برجسته به تنش ماند . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
در مهاباد اصفهان یعنی جای کش یا بند شلوار
بند شلوار