لیز خوردن. [ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) سُر خوردن. تزلق. لیزیدن. لغزیدن پای در جائی نسو و لغزان. لغزیدن و لغزانیدن. سریدن. در سطحی لغزان سریدن پای و جز آن.
slip (فعل)گریختن، اشتباه کردن، سریدن، از قلم انداختن، لیز خوردن، لغزیدنscoot (فعل)جستن، لیز خوردن، سرعت داشتن، ناگهان سر خوردن، به سرعت و مثل تیر شهاب رفتن