لیت
لغت نامه دهخدا
لیت. ( ع اِ ) یک سوی گردن و یک سوی روی و هما لیتان. ( منتهی الارب ). صفحه عنق. آنجا که دو گوش بدان رسد از گردن. ( مهذب الاسماء ).
لیت. [ ل َ ت َ ] ( ع ق ) کاشکی. ( منتهی الارب ). کاچکی. ( ترجمان القرآن ). کاش. ای کاش. کلمه ای است که به وقت آرزوی چیزی گویند. به فارسی ترجمه آن کاشکی باشد و بعضی نوشته اند که لیت برای آرزوی چیزی است که حصول آن ناممکن باشد بخلاف لعل که برای آرزوی چیزی است که حصول آن ممکن باشد. ( غیاث ).
- با هزار لیت و لعل ؛ با اگر مگر بسیار.
لیت. [ ل َ ] ( ع مص ) بازداشتن کسی را. برگردانیدن از آهنگ وی. ( منتهی الارب ). بازداشتن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). || کم کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ) ( ترجمان القرآن ).
لیة. [ ] ( اِخ ) ( وادی... ) در لغت نامه های عرب در ماده «حصن » آمده است : حصان قلعةٌ بوادی لیه. تاج العروس هم شرحی نمی دهدو من گمان میکنم رود کوادالت در اندلس باشد. واﷲ اعلم. و رجوع به لبه شود.
لیة. [ لی ی َ ] ( ع اِ ) چوبی که بدان بخور کنند. ( منتهی الارب ).
لیة. [ لی ی َ ] ( اِخ ) رودباری است مر ثقیف را. || کوهی به طائف که اعلای آن ثقیف و اسفل آن نصیربن معاویه راست. ( منتهی الارب ). کوهی به طائف و پیغمبر اکرم هنگام مراجعت از حنین بدانجا آمد و امر داد که حصار مالک بن عوف قائد غطفان را در حضور وی ویران سازند. ( از معجم البلدان ).
لیة. [ ل َی ْ ی َ ] ( ع اِ ) زن. || اتصال. خویشی. ج ، لِوی. ( منتهی الارب ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) له ( چنانکه دان. انگوری براثر فشار یا بادنحان و کدو و بامیه بسبب پختن بسیار ) .
بازداشتن کسی را و برگردانیدن از آهنگ وی .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* لیت ولَعَّل: (قید ) [قدیمی] کاشکی و شاید، بوک ومگر.
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
برهنه؛ لاغر؛ ریت
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی لَیْتَ: کاش
معنی لَا یَلِتْکُم: کم نمی کند - نمی کاهد (کلمه یلتکم از ماده لیت اشتقاق یافته که به معنای نقص است . وقتی گفته میشود لاته ، یلیته ، لیتا که چیزی از مفعول فعل کم کرده باشد . )
ریشه کلمه:
لیت (۱۷ بار)
حرف تمنّی و طمع است به اسمش نصب و به خبرش رفع میدهد. گاهی در باره غیرمقدور آید مثل . ایکاش پیش از این مرده بودم. و گاهی در باره مقدور نحو . * . گفتهاند ضمیر«لَیْتَها» راجع است بموته اولی یعنی: ایکاش مگر اولی که دردنیا چشیدم کار مرا به پایان میبرد وفانی شده دیگر زنده نمیگشتم مثل .
معنی لَا یَلِتْکُم: کم نمی کند - نمی کاهد (کلمه یلتکم از ماده لیت اشتقاق یافته که به معنای نقص است . وقتی گفته میشود لاته ، یلیته ، لیتا که چیزی از مفعول فعل کم کرده باشد . )
ریشه کلمه:
لیت (۱۷ بار)
حرف تمنّی و طمع است به اسمش نصب و به خبرش رفع میدهد. گاهی در باره غیرمقدور آید مثل . ایکاش پیش از این مرده بودم. و گاهی در باره مقدور نحو . * . گفتهاند ضمیر«لَیْتَها» راجع است بموته اولی یعنی: ایکاش مگر اولی که دردنیا چشیدم کار مرا به پایان میبرد وفانی شده دیگر زنده نمیگشتم مثل .
wikialkb: لَیْت
دانشنامه عمومی
لیت (سوئد). لیت ( به سوئدی: Lit ) یک منطقهٔ مسکونی در سوئد است که در بخش اوسترشوند واقع شده است. [ ۱] لیت ۱٫۲۵ کیلومتر مربع مساحت و ۱٬۰۴۰ نفر جمعیت دارد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: لیت (سوئد)
پیشنهاد کاربران
در گویش زبان بختیاری ( Lit ) لیت= به معنای تهی شدن، خالی شدن، بی چیز شدن، تنگ دست شدن است.