لگدمال کردن. [ ل َ گ َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در زیر پای سپردن. پی سپر کردن. پای خست کردن. پیخسته کردن. دَوس. پیخستن.
( مصدر ) لگد زدن لگد کردن کوب کردن : از همان دقیقه تصمیم گرفتم که این تکبر و غرور را زیر پا لگد مال کنم .در زیر پای سپردن پی سپر کردن .