لگد خوردن. [ ل َ گ َ خوَرْ / خُرْ دَ ] ( مص مرکب ) لگدکوب خوردن. ( آنندراج ). پاسپر شدن : هرچه را دید زیر گام کشیدشب لگد خورد و مه لگام کشید.نظامی.زمین لگد خورد از گاو و خر به علت آن که ساکن است نه مانند آسمان دوار.سعدی.پس از عزم آهو گرفتن به پی لگد خورده از گوسفندان حی.سعدی.