لکنت داشتن


معنی انگلیسی:
falter, hesitate, lisp, stammer, stutter, to stammer, to stutter

واژه نامه بختیاریکا

( لُکنت داشتن ) سر زُو زیدن

مترادف ها

stumble (فعل)
تلو تلو خوردن، لکنت داشتن، لغزیدن، سکندری خوردن

fribble (فعل)
یاوه گویی کردن، لکنت داشتن، ور رفتن

stutter (فعل)
لکنت داشتن، با لکنت حرف زدن

فارسی به عربی

زلة

پیشنهاد کاربران

بپرس