لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
رنگی یا نقطه مخالف رنگ وی بر آن پدید آوردن و چرکین و بی رون شدن آن .
مترادف ها
محو کردن، تیره کردن، لک کردن
سیاه شدن، لک کردن
الودن، لکه دار کردن، لک کردن، اغشتن
کثیف کردن، لک کردن، سرهم بندی کردن، کثافت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید