لک و لک کردن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
✍️لغت نامه دهخدا
لک و لک کردن . [ ل ِک ْ ک ُ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) با رنج و بی پولی و بی اسبابی گذرانیدن . با مایه ٔ کم یا اسبابی نارسا کاری ورزیدن یا عمر گذاشتن . با مبلغی ناچیز امرار معاش کردن : باهمین مواجب کم لک و لکی می کنم تا ببینم چه می شود.
... [مشاهده متن کامل]
✍️فرهنگ انتشارات معین
( لِ کُ لِ. کَ دَ ) ( مص ل . ) ( عا. ) 1 - کاری را آهسته و به تأنی انجام دادن . 2 - با رنج و تهیدستی عمر گذرانیدن .
لک و لک کردن . [ ل ِک ْ ک ُ ل ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) با رنج و بی پولی و بی اسبابی گذرانیدن . با مایه ٔ کم یا اسبابی نارسا کاری ورزیدن یا عمر گذاشتن . با مبلغی ناچیز امرار معاش کردن : باهمین مواجب کم لک و لکی می کنم تا ببینم چه می شود.
... [مشاهده متن کامل]
✍️فرهنگ انتشارات معین
( لِ کُ لِ. کَ دَ ) ( مص ل . ) ( عا. ) 1 - کاری را آهسته و به تأنی انجام دادن . 2 - با رنج و تهیدستی عمر گذرانیدن .