لک و لنج. [ ل َ ک ُ ل ُ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) ظاهراً به معنی لب است. ( آنندراج ) : من به گرد سر و لک و لنجش که ز شهد و قُبیده منتخب است.ملا فوقی یزدی.
( اسم ) لب و لوچه لب . لک و لنج آویختن . ( مصدر ) نشان دادن عدم رضایت با ترشرویی لب و لوچه آویزان بودن .