لچر

/laCar/

مترادف لچر: پلشت، کثیف، فاسد، هرزه، پست، لئیم، شلخته، متلک

متضاد لچر: پاک

معنی انگلیسی:
lewd, libertine, licentious, messy, sloppy, slovenly

لغت نامه دهخدا

لچر. [ ل َ چ َ ] ( ص ) لئیم. خسیس. سخت ممسک و پست ( در تداول عامه ). پست. دنی. || سخت چرکین. چرکین. || که از لوث و چرک نیندیشد.

فرهنگ فارسی

آدم فرومایه وپست، کثیف، چرک آلود
( اسم ) متلک . یا لچر بار کسی کردن . متلک . گفتن : و می خواست بر گردد و چند تا لچر بار این مرد ک. بی ادب بکند ...

فرهنگ معین

( ~ . ) (اِ. ) (عا. ) متلک ، لیچار.
(لَ چَ یا چَّ ) (ص . ) (عا. ) فرومایه ، پست .

فرهنگ عمید

۱. آدم فرومایه و پست.
۲. کثیف، چرک آلود.

گویش مازنی

/lacher/ کثیف

واژه نامه بختیاریکا

( لَچَر ) شکمو

پیشنهاد کاربران

در انگلیسی lecher چشم چران و هرزه است ، و در فرانسوی lecher چمانه نگارین باده است
معنیِ واژه ی لَچَّر ( lačča:r ) در گویشِ #سیستانی:
1 - ناپاک/آلوده/کثیف/چرک آلود. . .
2 - بد ذات/بد سرشت/فرومایه/پست فطرت. . .
3 - خیس و چسبناک ( مانندِ گِل خیس و چسبناک یا شهدِ خیس و چسبناکِ خرما و. . . . ) . . .
چرک پالود، پلشت، که با صد هزار پالایش تمیز نشود کثیف تمیز میشود اما پلشت و لچر و نه
لچر در زبان لرستانی یعنی غرغرو و لجوج و سلیطه و دریده و تلخ و بداخلاق
کسی که چِرکولَک بازی در میاره
لچر به منی غر غرو
متلک ،
آدم کله خراب ،
اونیکه فقط حرف خودشه قبول داره
در گویش قمی لَچَر به معنای فرد کثیف و پلشت است.
لچر یعنی آدم کنه
که ول کن موضوع نیست و لجبازه
لَچَر/Lăchăr : کثیف، دنی، زشتخوی
زبانزد:
اما این از طعن و گزندگی آمیخته به موذیگری لَچَرِ لحن او نمی کاست، . . .
کلیدر
محمود دولت آبادی
لچر/lačər ( ص. ) : کثیف
فرهنگ واژگان تبری
زیر نظر:
جهانگیر نصری اشرفی
نشر: احیاء کتاب
در زبان لری ، لَچَر lachar به آدم بسیار لجباز و یکدنده گفته میشه.
لچر در زبان لری به فرد بسیار لجباز و یک دنده میگویند
زبان باز و هرزه گو
داد و بیداکن و بی آبرو
لچری کردن: داد و بیداد و آبرو ریزی کردن
لچر ( lachar ) تو زبان لری به معنی ادم لجبازه
در گویش بختیاری لچر به معنی خسیس، نخور، پلشت، آدم بدرد نخور
لچر ب آدم پست و فرومایه میگن
من کوردم ولی میدونم مازنی زبان است
لچر هم به کوردی یعنی انسان خسیس
مازنی یک زبان است خواهش میکنم اصلاح کنید من فارسی نمی توانم حرف بزنم
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس