لویس
لغت نامه دهخدا
لویس. [ ل ِ ] ( اِخ ) گاستن. فرزند فرانسوا گاستن مذکور در فوق ، مولد پاریس ( 1764-1830 م. ). سیاستمدار و نویسنده فرانسوی.
لویس. [ ل ِ ] ( اِخ ) ماتیو گرگوری. رمان نویس انگلیسی ، مولد لندن ( 1775-1818 م. ). رجوع به لوئیس شود.
لویس. [ ل ِ ] ( اِخ ) جرج کرنول. سیاستمدار و مورخ انگلیسی ، مولد لندن ( 1806-1863 م. ).
لویس. [ ل ِ ] ( اِخ ) ابن شارلمان ( ملک اکیطانیه ). ( الحلل السندسیة ج 2 ص 208، 209، 210، 211، 216، 267 ).
لویس. [ ل ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان سردشت بخش سردشت شهرستان دزفول ، واقع در 24000گزی شمال باختری سردشت و 13000گزی جنوب ایستگاه راه آهن شهبازان. کوهستانی ، گرمسیر و مالاریائی. دارای 1200 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات ، انجیر و انار. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفه عشایر بختیاری هستند. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6 ).
فرهنگ فارسی
دهی از دهستان سر دشت بخش سردشت شهرستان دزفول .
پیشنهاد کاربران
شقایق به پارسی