لُوکه، و را مانند" او "در جور و نو و دو ( دویدن ) و روشن" بخوانید، نوعی تختخواب که با گرز ( شاخه ) درخت نخل میساختند در منطقه دشتی
"بزهای دیگر دنبال او براه افتادند و زیر لوکه خالی شد و شهرو و بچه هایش و چند تا مرغ و خروس هاج و واج آن زیر ماندند . " ( تنگسیر ، صادق چوبک ص 108 )
لَوَکَه در زبان لری به معنی تخت چوبی است و گاه وسایل مثل مشکهای آب را روی آن می گذارند یا روی آن می خوابند.
لوکه ، سایبان، سابات، کولا، کپر، لبه گاه، میز وچهار پایه ، سایه بانی که از نی وچوب وبرگ گیان باشد .
لوکه به چم ومعنای وشِ افشان نشده ولی از پنبه دانه جداشده است ودرگویش مشهدی به هرچیزگرد مانندچانه خمیر ومانندآن گفته میشود. نیز به هرچیز
انباشته وانبوه و توده ازهرچیزگرچه فیزیکی نباشدمانندلوکه اندوه، لوکه بیزاری در دل ازفلان کس یا چیز. به گمانم لوکه با واژه کلوکه درگویش شیراز، برابرواژه باشندبنگرید به کلوکه ونوشتاراین کمترین زیرهمین واژه!
... [مشاهده متن کامل] لوکه رفتن یعنی یورتمه رفتن
در گویش زبان بختیاری لوکه به معنی= سایه بان، کپر، میباشد، که در گویش زبان بختیاری واژه ای دیگر که مترادف لوکه ویا سایه بان وکپر است، بنام ( ساوات )
در زبان کردی لوکه به معنی نرم و لطیف هست و برای دختران استفاده میشه همچنین اسم یه خواننده معروف کرد نیز هست
در زبان لری بختیاری به معنی
سایبان از نی. آلونک. کپر
Lavkeh