لؤلؤافشان. [ ل ُءْ ل ُءْ اَ ] ( نف مرکب ) فشاننده لؤلؤ : لؤلؤافشان توئی به مدحت شاه عقد پروین بهای لؤلؤ توست.خاقانی. || مجازاً گریان : لؤلؤافشان کند دو جزع مراعشق آن لعل لؤلؤآکنده.سوزنی.