لؤلؤئی

لغت نامه دهخدا

لؤلؤئی. [ ل ُ ءْ ل ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به لؤلؤ :
پیراهن لؤلؤئی برنگ کامه
وآن کفش دریده و به سر بر لامه.
مرواریدی.
|| لؤلؤفروش. ( سمعانی ). || مرواریدک و آن قسمی آبله است. || شیوه ای ازخط : و این آلت ( یعنی قلم ) که یاد کرده آمد سه گونه نهاده اند: یکی محرف تمام و آن خط کز آن آید آن را لجینی خوانند، یعنی خط سیمین و دیگری مستوی و آن خط کز آن قلم آید آن را عسجدی خوانند، یعنی خط زرین و سوم محرف تمام و مستوی و آن خط کز آن قلم آیدآن را لؤلؤئی خوانند، یعنی مرواریدین. ( نوروزنامه ).

لؤلؤئی. [ ل ُءْ ل ُ ] ( اِخ ) ظاهراً شاعری است باستانی. شمس قیس رازی این دو بیت از وی نقل کند در صنعت سیاقةالاعداد وگوید: هم سیاقةالاعداد است و هم تبیین و هم تفسیر:
سه چیز تو از سه چیز دایم به عذاب
روی از خط و خط ز زلف و زلفت از تاب
سه چیز من از سه چیز پیوسته عذاب
جان از دل و دل ز دیده و دیده ز آب.
( المعجم چ تهران ص 286 ).
دو بیت دیگر او در لغت نامه اسدی به شاهد لغات آمده است ، یکی به شاهد لغت صندل :
فکند از بر نار صندل نگار
که تا بر تنش کم کند زخم خار.
دیگری به شاهد لغت پیازکی :
لعل پیازکی رخ تو بود و زرد گشت
اشکم ز درد اوست چولعل پیازکی.

لؤلؤئی. [ ل ُءْ ل ُ ] ( اِخ ) محمدبن احمدبن عمر. زاویه سنن ابی داود. ( منتهی الارب ).

لؤلؤئی. [ ل ُءْ ل ُ ] ( اِخ ) محمدصالح. رجوع به محمدصالح شود. ( نمونه خطوط خوش کتابخانه شاهنشاهی ایران ).

لؤلؤئی. [ ل ُءْ ل ُ ] ( اِخ ) حسن بن زیاد لؤلؤئی. فقیه ، مکنی به ابوعلی. از اصحاب ابوحنیفه و شاگردان او. او راست : کتاب ادب القاضی ، کتاب الخصال ، کتاب معانی الایمان ، کتاب الخراج ، کتاب الوصایا، کتاب الفرایض و هم کتاب امالی فی الفروع و غیره. یحیی بن آدم گفت : فقیه تر از حسن بن زیاد ندیدم ، شغل قضا بگرفت و سپس از آن استعفا گفت. وی به سال 184 هَ. ق. درگذشت. ( طبقات الفقهاء ص 115 ). یکی از مشاهیر فقهای حنفی است در پاره ای از مسائل با امام ابویوسف اختلاف داشت. دوازده هزارحدیث از ابن جریح روایت کند و چندین اثر در فقه و حدیث از خود به یادگار گذارد و به سال 184 هَ. ق. درگذشت. زرکلی گوید: حسن بن زیاد، مکنی به ابی علی. از مردم کوفه و قاضی و فقیه و از اصحاب ابوحنیفه بود و ازوی سماع حدیث کرد و به مذهب او در رأی عالم بود به سال 194 هَ. ق. قضاوت کوفه یافت و پس از چندی استعفا کرد. از کتب اوست : ادب القاضی ، معانی الایمان ، النفقات الخراج ، الفرائض ، الوصایا الامانی ، و نسبت او بفروش لؤلؤ است ( وفات 204 هَ. ق. / 819 م. ). ( الاعلام زرکلی ج 1 ص 226 ). در تاریخ وفات او اختلاف است حاج خلیفه ذیل «ادب القاضی » 182 و بعضی 184 و برخی 204 نوشته اندو ظاهراً تاریخ وفات همان 204 است که سمعانی نیز تصریح کرده و تاریخ 182 و 184 که بعضی سال وفات او دانسته اند تصحیفی باید باشد از 194 سال قضاوت وی در کوفه. و رجوع به فوائد الهیة ص 60 و انساب سمعانی شود.

فرهنگ فارسی

محمد صالح

پیشنهاد کاربران

بپرس