بگو که لفظی از آن هست لؤلؤ خوشاب
بگو که معنی این هست صورت فرخار.
ابوحنیفه اسکافی.
پاره خون بود اول که بود نافه مشک قطره آب بود ز اول لؤلؤ خوشاب.
ناصرخسرو.
به باد نمرود از سهم کرکس پران به ریش فرعون از نظم لؤلؤ خوشاب.
خاقانی.
|| مجازاً دندان آبدار و شفاف : ز لؤلؤخوشاب بگشاد بند
برآمیخت شنگرف و گوهر به قند.
فردوسی.
برد زنجیر زلف تو دل من قفل برلؤلؤ خوشاب مزن.
عطار.