لومپِن پرولتاریا ( از آلمانی Lumpenproletariat به معنی پرولتاریای ژنده ) یا لمپنیسم، اصطلاحی است که نخستین بار کارل مارکس و فردریش انگلس در دومین کتاب مشترک خود به نام ایدئولوژی آلمانی ( ۱۸۴۵ ) به کار بردند. آنان در این اثر و آثار بعدی خود لومپن پرولتاریا را «خرده طبقه ای» از جامعه دانستند که برخلاف بورژوازی و پرولتاریا در تولید نقشی ندارد و در حاشیه اجتماع از راه های مشکوک مانند گدایی و واسطه گری و کلاهبرداری گذران زندگی می کند. مارکس این گروه اجتماعی را وابسته و ریزه خوار بورژوازی و اشرافیت می بیند و به همین خاطر آنان را ضدانقلابی ارزیابی می کند.
در چند دهه اخیر این اصطلاح به صورت کوتاه شده «لومپن» در روسی و ترکی و برخی زبان های دیگر و نیز به صورت لُمپن در فارسی به عنوان توهین با فحش به کار می رود.
بحث لمپنیسم به طور جدی برای نخستین بار در آثار مارکس و در طی سال های ۱۸۴۰ تا ۱۸۵۰ مطرح شده و منظور از لمپن، گروهی است که به هرج ومرج و اغتشاش اجتماعی دامن می زنند اما حرکاتشان خاستگاه ایدئولوژیک ندارد. لمپن ها با رفتارهایی نظیر آرایش و پوشش خلاف عُرف و غیرمعمول و برخی حرکت های نمایش تخریبی، خود را به جامعه معرفی کرده و در تعارضات داخلی طبقات اجتماع نقش منفی بازی می کنند. لمپنیسم را باید محصول افسردگی و ناامیدی اجتماعی دانست؛ ناامیدی که در همه ادوار تاریخی در جوامع وجود داشته است و برای این ادعا اشاره به کتاب مدینه فاضله فارابی سند معتبری است چرا که او نیز از لمپن ها به عنوان علف های هرزه یاد می کند.
لمپن مانند مردم عادی که ثمره کار و رنجشان به جیب الیگارشی و مونارشی می رود تن به کار و تولید نمی دهد و چون سر نترس و گردن کلفتی دارد بیشتر در چپاول مردم توسط الیگارشی و مونارشی شرکت کرده و سهم خود را هر چند ناچیز، می گیرد. مشاغلی که لمپن به آن روی می آورد به هیچ وجه جنبه تولیدی نداشته و گردنه گیر ( حال این گردنه ممکن است میدان تره بار باشد یا جای دیگر ) و باج خور است.
در تعاریف جامعه شناسی سیاسی لمپن ها در هر شهر بزرگی وجود دارند. اینان گروه های متمایزی از سایر مردم را تشکیل می دهند که کانون انواع دزدان و جنایتکاران هستند؛ کسانی که از «فضولات جامعه» تغذیه می نمایند. [ ۱]
در صورت از دست رفتن حس هویت اجتماعی، رشد هنجارهای اجتماعی، انسجام فرهنگی، قومیتی و خانوادگی و همین طور واگرایی فرهنگی، افزایش فاصله بین فرهنگ رسمی و غیررسمی، بی هویتی، افسردگی های اجتماعی، بیم از آینده افزایش مخاطرات شغلی و تحصیلی لمپنیسم رشد کرده و افزایش می یابد و این امر نقطه آغاز خطری برای جامعه محسوب می شود.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفدر چند دهه اخیر این اصطلاح به صورت کوتاه شده «لومپن» در روسی و ترکی و برخی زبان های دیگر و نیز به صورت لُمپن در فارسی به عنوان توهین با فحش به کار می رود.
بحث لمپنیسم به طور جدی برای نخستین بار در آثار مارکس و در طی سال های ۱۸۴۰ تا ۱۸۵۰ مطرح شده و منظور از لمپن، گروهی است که به هرج ومرج و اغتشاش اجتماعی دامن می زنند اما حرکاتشان خاستگاه ایدئولوژیک ندارد. لمپن ها با رفتارهایی نظیر آرایش و پوشش خلاف عُرف و غیرمعمول و برخی حرکت های نمایش تخریبی، خود را به جامعه معرفی کرده و در تعارضات داخلی طبقات اجتماع نقش منفی بازی می کنند. لمپنیسم را باید محصول افسردگی و ناامیدی اجتماعی دانست؛ ناامیدی که در همه ادوار تاریخی در جوامع وجود داشته است و برای این ادعا اشاره به کتاب مدینه فاضله فارابی سند معتبری است چرا که او نیز از لمپن ها به عنوان علف های هرزه یاد می کند.
لمپن مانند مردم عادی که ثمره کار و رنجشان به جیب الیگارشی و مونارشی می رود تن به کار و تولید نمی دهد و چون سر نترس و گردن کلفتی دارد بیشتر در چپاول مردم توسط الیگارشی و مونارشی شرکت کرده و سهم خود را هر چند ناچیز، می گیرد. مشاغلی که لمپن به آن روی می آورد به هیچ وجه جنبه تولیدی نداشته و گردنه گیر ( حال این گردنه ممکن است میدان تره بار باشد یا جای دیگر ) و باج خور است.
در تعاریف جامعه شناسی سیاسی لمپن ها در هر شهر بزرگی وجود دارند. اینان گروه های متمایزی از سایر مردم را تشکیل می دهند که کانون انواع دزدان و جنایتکاران هستند؛ کسانی که از «فضولات جامعه» تغذیه می نمایند. [ ۱]
در صورت از دست رفتن حس هویت اجتماعی، رشد هنجارهای اجتماعی، انسجام فرهنگی، قومیتی و خانوادگی و همین طور واگرایی فرهنگی، افزایش فاصله بین فرهنگ رسمی و غیررسمی، بی هویتی، افسردگی های اجتماعی، بیم از آینده افزایش مخاطرات شغلی و تحصیلی لمپنیسم رشد کرده و افزایش می یابد و این امر نقطه آغاز خطری برای جامعه محسوب می شود.
wiki: لومپن پرولتاریا