لولیدن
مترادف لولیدن: جنبیدن، حرکت کردن
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( مصدر ) ۱- درجای خود جنبیدن ( مانند کرم و مار ) . ۲- رفت و آمد کردن باهستگی . ۲- رفت و آمد کردن باهستگی . ۲- نمو کردن کودک بطوری که خود بتواند راه برود . یادرهم مالیدن . توی هم رفتن : انبوه مردم درهم می لولیدند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
* درهم لولیدن: [عامیانه] درهم رفتن و در یک جا جنبیدن جمعیت.
مترادف ها
تکان دادن، لولیدن، جنبیدن، وول خوردن
خزیدن، لولیدن، مارپیچ کردن
پیچ و تاب خوردن، لولیدن، ناراحتی نشان دادن
طفره زدن، لولیدن، لول خوردن، جنبانیدن، کرموار تکان دادن، حرکت کرموار کردن
تکان خوردن، لولیدن، بیقراری کردن
لولیدن، مارماهی صد کردن، مار ماهی گرفتن
لولیدن، موج دار شدن، پیچ یا تاب خوردن، در دهان قرقره کردن