لوف السبط. [ فُس ْ س ُ /س َ ] ( ع اِ مرکب ) لوف الکبیر. لوف الحیة. صاحب اختیارات بدیعی گوید: لوف الکبیر است و یک نوع را به یونانی لارن اپیدی و بربری انزفی و به زبان اهل اندلیس صاره و آن لوف الصغیر است و آن را لوف الجعد خوانند و نوع سیم را به یونانی دریصارن خوانند و آن سرلیس است و اهل مصر آن را دویره خوانند و لوف الجعد اسخن بود. از سبط و لوف السبط ارضیه در وی بیشتر بود و مقطع اخلاط غلیظ لزج بود. مقطعی معتدل بود و بیخ وی کلف و بهق و نمش را زایل گرداند و چون با عسل طلا کنند و با شراب شفاق را که از سرما بود سود دهد و ورق وی جراحتهای بد را سودمند بود و رَبْوْ کهن را نافع بود و چون با شراب بیاشامند محرک باه بود. و اگر بیخ وی در بدن مالند افعی نگزد و ثمره وی چون مقدار سی حب با شیر بیاشامند بچه بیندازد و در خوردن وی خلطی متولد شود.