لوع

لغت نامه دهخدا

لوع. [ ل َ ] ( ع مص ) لَوعَة. سوختن دوستی دل کسی را و بیمار ساختن. ( منتهی الارب ). اندوه و محبت عشق دل را بسوختن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). || سوزش عشق. ( منتخب اللغات ). || بددل گردیدن. || حریص و بدخوی گشتن. || برگردانیدن آفتاب گونه چیزی را. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

اندوه و محبت عشق دل را بسوختن یا سوزش عشق .

پیشنهاد کاربران

بپرس