لوش البربری

لغت نامه دهخدا

لوش البربری.[ ] ( اِخ ) آنکه غلامانش یاقوت را بکشتند به ایام الراضی باﷲ. رجوع به اخبار الراضی و المقتفی ص 85 شود.

فرهنگ فارسی

آن که غلامانش یاقوت را بکشتند با یام الراضی بالله .

پیشنهاد کاربران

بپرس