لوس و لابه. [ س ُ ب َ / ب ِ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تبصبص : گر بودم سیم کار گردد چون زرگر نبود سیم لوس و لابه فزایم.سوزنی.نرم گشته به لوس و لابه من گرم گشته به آفرازه من.سوزنی.
( اسم ) تملق چاپلوسی تبصبص : نرم گشته به لوس و لاب. من گرم گشته به آفراز. من . ( سوزنی لغ. )، از اتباع . تبصبص