لوزینج
لغت نامه دهخدا
- حشو لوزینج ؛ حشوملیح. صاحب بن عباد وقتی بیت عوف بن محلم را که گوید:«ان الثمانین و بلغتها قد احوجت سمعی الی الترجمان » شنید، گفت : و بلغتنی حشو است ، لکن حشو لوزینج. ( ازالجماهر فی معرفةالجواهر ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید