لودویگ اگوست تئودور بِک ( به آلمانی: Ludwig August Theodor Beck ) ( آلمانی: ( شنیدن ) ( ۲۹ ژوئن ۱۸۸۰ – ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴ ) نظامی بلندپایه آلمانی در دوره رایش سوم بود که بین سال های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۸ ریاست ستاد کل نیروی زمینی را بر عهده داشت. او یکی از اعضای جنبش مخالفان رژیم آدولف هیتلر بود. سال ۱۹۳۸ از خدمت در نیروهای مسلح بازنشسته شد. بک به عنوان یکی از عوامل اصلی کودتای نافرجام ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴، دستگیر شد. در بازداشت اقدام به خودکشی کرد اما تنها به شدت زخمی شد. او با تیر خلاص یکی از نیروهای امنیتی جان باخت.
... [مشاهده متن کامل]
لودویگ بک روز ۲۹ ژوئن سال ۱۸۸۰ در بیبریش زاده شد. سال ۱۸۹۸ به نیروی زمینی امپراتوری آلمان پیوست. سال ۱۹۱۳ دوره ستاد کل را تکمیل کرد. در جریان جنگ جهانی اول جایگاه های مختلف ستادی و فرماندهی در جبهه غربی داشت.
پس از جنگ، بک به خدمت در رایشسور ادامه داد. پس از آن که یک گردان و یک هنگ را فرماندهی کرد، سال ۱۹۳۲ با درجه سرتیپ به فرماندهی لشکر یکم سواره نظام منصوب گشت. بک بین سال های ۱۹۳۲ و ۱۹۳۳ مؤلف اصلی رساله «فرماندهی یگان» ( Truppenführung ) ، دستورالعمل رزمی نیروی زمینی آلمان تا سال ۱۹۴۵، بود.
ترفیع درجه:
• ۱۸ اوت ۱۸۹۹: ستوان دوم
• ۱۷ سپتامبر ۱۹۰۹: ستوان یکم
• ۱ اکتبر ۱۹۱۳: سروان
• ۱۸ آوریل ۱۹۱۸: سرگرد
• اوایل ۱۹۲۳: سرهنگ دوم
• ۱ نوامبر ۱۹۲۷: سرهنگ
• ۱ فوریه ۱۹۳۱: سرتیپ
• ۱ دسامبر ۱۹۳۲: سرلشکر
• ۱ اکتبر ۱۹۳۵: سپهبد ( ژنرال توپخانه )
• ۳۱ اکتبر ۱۹۳۸: ارتشبد
بک ماه اکتبر سال ۱۹۳۳ به ریاست دفتر نیرو ( عنوان پوششی ستاد کل ) منصوب گشت. با وجود تلاش عده ای همچون هاینتس گودریان برای ارائه چهره ای واپس گرا از او، بک در جریان تسلیح مجدد آلمان تلاش زیادی برای ایجاد یک دستگاه رزمی کارآمد کرد. با آغاز نقض علنی محدودیت های پیمان ورسای در سال ۱۹۳۵، این جایگاه به ستاد کل نیروی زمینی تغییر عنوان داد. بک بر توسعه برنامه های جنگی بر مبنای راهبرد دفاعی نظارت داشت. او تصور می کرد هر جنگی در آینده به یک جنگ چندجبهه ای تبدیل خواهد شد که آلمان قادر به پیروزی در آن نیست. بک سعی داشت با بسیج افسران آلمانی جلوی سیاست های جنگ طلبانه حاکمیت رایش سوم و در راس آن آدولف هیتلر را بگیرد اما به نتیجه نرسید. اواسط سال ۱۹۳۸ در جریان بهران چکسلواکی بک به شدت مخالف اقدام نظامی علیه این کشور بود. نامه ای به ارتشبد والتر فون براوخیچ، فرمانده کل نیروی زمینی نوشت و خون ریزی حاصل از جنگ را حدی دانست که یک سرباز می بایست برای جلوگیری از آن از فرمان مافوق سر برتابد. براوخیچ با وجود همدلی، به هر صورت اقدامی در این باره نکرد و پشت بک را نگرفت. بک که چاره ای جز کناره گیری نمی دید تا شراکتی در این «مسئولیت تاریخی» نداشته باشد روز ۱۸ اوت سال ۱۹۳۸ از مقام خود استعفا داد. او مدت کوتاهی یک ارتش میدانی را در مجاورت وست وال در مناطق غربی آلمان فرمانده ای کرد تا این که روز ۳۱ اکتبر همان سال بازنشسته شد.


... [مشاهده متن کامل]
لودویگ بک روز ۲۹ ژوئن سال ۱۸۸۰ در بیبریش زاده شد. سال ۱۸۹۸ به نیروی زمینی امپراتوری آلمان پیوست. سال ۱۹۱۳ دوره ستاد کل را تکمیل کرد. در جریان جنگ جهانی اول جایگاه های مختلف ستادی و فرماندهی در جبهه غربی داشت.
پس از جنگ، بک به خدمت در رایشسور ادامه داد. پس از آن که یک گردان و یک هنگ را فرماندهی کرد، سال ۱۹۳۲ با درجه سرتیپ به فرماندهی لشکر یکم سواره نظام منصوب گشت. بک بین سال های ۱۹۳۲ و ۱۹۳۳ مؤلف اصلی رساله «فرماندهی یگان» ( Truppenführung ) ، دستورالعمل رزمی نیروی زمینی آلمان تا سال ۱۹۴۵، بود.
ترفیع درجه:
• ۱۸ اوت ۱۸۹۹: ستوان دوم
• ۱۷ سپتامبر ۱۹۰۹: ستوان یکم
• ۱ اکتبر ۱۹۱۳: سروان
• ۱۸ آوریل ۱۹۱۸: سرگرد
• اوایل ۱۹۲۳: سرهنگ دوم
• ۱ نوامبر ۱۹۲۷: سرهنگ
• ۱ فوریه ۱۹۳۱: سرتیپ
• ۱ دسامبر ۱۹۳۲: سرلشکر
• ۱ اکتبر ۱۹۳۵: سپهبد ( ژنرال توپخانه )
• ۳۱ اکتبر ۱۹۳۸: ارتشبد
بک ماه اکتبر سال ۱۹۳۳ به ریاست دفتر نیرو ( عنوان پوششی ستاد کل ) منصوب گشت. با وجود تلاش عده ای همچون هاینتس گودریان برای ارائه چهره ای واپس گرا از او، بک در جریان تسلیح مجدد آلمان تلاش زیادی برای ایجاد یک دستگاه رزمی کارآمد کرد. با آغاز نقض علنی محدودیت های پیمان ورسای در سال ۱۹۳۵، این جایگاه به ستاد کل نیروی زمینی تغییر عنوان داد. بک بر توسعه برنامه های جنگی بر مبنای راهبرد دفاعی نظارت داشت. او تصور می کرد هر جنگی در آینده به یک جنگ چندجبهه ای تبدیل خواهد شد که آلمان قادر به پیروزی در آن نیست. بک سعی داشت با بسیج افسران آلمانی جلوی سیاست های جنگ طلبانه حاکمیت رایش سوم و در راس آن آدولف هیتلر را بگیرد اما به نتیجه نرسید. اواسط سال ۱۹۳۸ در جریان بهران چکسلواکی بک به شدت مخالف اقدام نظامی علیه این کشور بود. نامه ای به ارتشبد والتر فون براوخیچ، فرمانده کل نیروی زمینی نوشت و خون ریزی حاصل از جنگ را حدی دانست که یک سرباز می بایست برای جلوگیری از آن از فرمان مافوق سر برتابد. براوخیچ با وجود همدلی، به هر صورت اقدامی در این باره نکرد و پشت بک را نگرفت. بک که چاره ای جز کناره گیری نمی دید تا شراکتی در این «مسئولیت تاریخی» نداشته باشد روز ۱۸ اوت سال ۱۹۳۸ از مقام خود استعفا داد. او مدت کوتاهی یک ارتش میدانی را در مجاورت وست وال در مناطق غربی آلمان فرمانده ای کرد تا این که روز ۳۱ اکتبر همان سال بازنشسته شد.

