لوبه

لغت نامه دهخدا

( لوبة ) لوبة. [ ب َ ] ( ع اِ ) گروهی که با گروه دیگر باشند ودر مشورت امری شریک نشوند. || سنگلاخ. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). سنگستان سنگ سیاه. ( منتخب اللغات ). ج ، لوب. || سیاهان. الواحد لوبی. ( مهذب الاسماء ). ابوعبیدة گوید: لوبة و نوبة بالضم فیهما، الحرّة و هی الارض التی البستها حجارة سود منه قیل للاسود و کذا نوبی ای منسوب الیها. ( منتهی الارب ).

لوبة. [ ب َ ] ( اِخ ) موضعی است به عراق از سواد کسکر بین واسط و بطائح. ( از معجم البلدان ).
لوبه.[ ب ِ ] ( اِخ ) اِمیل. سیاستمدار فرانسوی ، مولد مارسان ( دُرم ). رئیس مجلس سنا در سال 1896 و رئیس جمهوری از 1899 تا سال 1906 م.

فرهنگ فارسی

امیل سیاستمدار فرانسوی ( و. مارسان ۱۸۳۸ - ف. ۱۹۲۹ م . ) . وی در سال ۱۸۹۶ م . بریاست سنا انتخاب شد و از سال ۱۸۹۶ تا ۱۹٠۶ م . ریاست جمهوری فرانسه را بعهده داشت .
سیاستمدار فرانسوی مولد مارسان . رئیس مجلس سنا در سال ۱۸۹۶ و رئیس جمهوری از ۱۸۹۹ تا سال ۱۹٠۶ میلادی .

پیشنهاد کاربران

بپرس