[ویکی نور] لوامع الاسرار فی شرح مطالع الانوار (قطب الدین رازی). لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار کتابی است به زبان عربی و با موضوع منطق و فلسفه. کتاب مطالع الأنوار را قاضی سراجالدین محمود بن ابوبکر ارموی(متوفی 689) نوشته و قطبالدین محمود بن محمد رازی(متوفی 766) آن را برای غیاثالدین وزیر، شرح کرده است.
لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار از مهمترین کتابهای مفصل منطقی است که موردتوجه منطقدانان و فیلسوفان مسلمان بوده و هست. قطب رازی در این کتاب تحت تأثیر چهار شخصیت بزرگ منطقی: ابنسینا، فخر رازی، خونجی و خواجه نصیر است و میان آرای اختلافی آنها به داوری مینشیند. کتاب مطالع الأنوار مهمترین اثر منطقی سراجالدین ارموی از منطقدانان بنام قرن هفتم و معاصر منطقدانان بزرگی چون افضلالدین خونجی، اثیرالدین ابهری، خواجهنصیرالدین طوسی و نجمالدین عمر کاتبی قزوینی است.
کتاب، دارای مقدمه شارح، مقدمه نویسنده و محتوای مطالب است. شارح در متن عبارات نویسنده را با «قوله...» آغاز کرده و توضیح میدهد.
مطالع الأنوار شامل دو بخش اصلی است؛ در بخش اول آن مباحث منطقی بیان شده است و در بخش دوم آنکه به چهار فصل تقسیم شده است به ترتیب، مباحث امور عامه، جواهر، اعراض و الهیات به معنی اخص بیان گردیده است. در این کتاب (لوامع الأسرار...)، بخش منطق، شرح شده است. در واقع این اثر دربردارنده کتاب مطالع الأسرار سراجالدین ارموی و شرح آن به نام لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار قطبالدین رازی است؛ مطالب ارموی در حاشیه کتاب ذکر شده و متن اصلی از آن رازی است.
قطبالدین رازی در مقدمهاش به بیان اهمیت علم منطق پرداخته و بیان کرده که بدون درک مطالب این علم انسان به راه مستقیم هدایت نمیشود «و لایهتدی الی سواء السبیل الا بدرک مطالبه و لولاها لما یتضح الخطاء من الصواب» و گفته «هر رأی و نظری که با این معیار سنجش نشود در معرض بطلان است». او عبارتی از بوعلی و دیدگاه فارابی را در اهمیت و رئیسالعلوم بودن این علم ذکر میکند. سپس از تلاش مستمرش در آموزش این علم و غور در کتابهای منطقی سخن میگوید تا جایی که بیان میکند: «و لا یبقی فیه کتاب یبالی بشأنه او یرغب فی انتهاج سنن میدانه الا و قد تصفحت شینه و سینه و تعرفت غثه و ثمینه» یعنی؛ کتاب قابل ذکری در این علم نمانده که من در درست و غلط و ارزشمند و بیارزش آن را مرور نکرده باشم. وی درباره کتاب شفای بوعلی هم که در منطق نوشته و سوءبرداشتهای از آن صحبت میکند و میگوید به ذهنم آمد که در زمان حاضر نیاز به کتابی در منطق هست که اسرار آن را توضیح دهد و سوءبرداشتها را حل کند. او در میان کلماتش گلایهای هم از مردمان زمان خودش میکند و مینویسد: «اذ انا فی زمان صار الجهل فیه مشهورا و العلم کأن لم یکن شیئا مذکورا... و لو قلت عمیت اعین الزمان لما کذبت...» یعنی من در زمانی هستم که جهل در آن مشهور است و گویا علم هیچ ارزشی ندارد... و اگر بگویم چشمهای زمان کور شده است، دروغ نگفتهام.
قطبالدین رازی، در ادامه میگوید که این کتاب را برای غیاثالدین محمد شرح داده است. او وقتی به نام وی میرسد حدود یک صفحه او را با القاب و تشبیهات غلوآمیز میستاید و در بخشی با استناد به شعری بیان میکند «ما ان مدحت محمدا بمقالتی/لکن مدحت مقالتی بمحمد» و سپس میگوید در میان کتابهای منطقی لوامع الأسرار را برای شرح کردن انتخاب کردم زیرا شاگردان و اطرافیانم(اصحاب) به درس و بحث آن اهتمام داشتند و از من هم درخواست کردند آن را شرح کنم؛ و من در شرح آن صرفاً بر حل ترکیب و روشن کردن اسلوبهای بحث تمرکز نکردم بلکه قواعد فن و مقاصد منطقیان را محقق کردم و در نقد کلامشان و رد و قبول آن مبالغه کردم و آن را لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار نامیدم.
لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار از مهمترین کتابهای مفصل منطقی است که موردتوجه منطقدانان و فیلسوفان مسلمان بوده و هست. قطب رازی در این کتاب تحت تأثیر چهار شخصیت بزرگ منطقی: ابنسینا، فخر رازی، خونجی و خواجه نصیر است و میان آرای اختلافی آنها به داوری مینشیند. کتاب مطالع الأنوار مهمترین اثر منطقی سراجالدین ارموی از منطقدانان بنام قرن هفتم و معاصر منطقدانان بزرگی چون افضلالدین خونجی، اثیرالدین ابهری، خواجهنصیرالدین طوسی و نجمالدین عمر کاتبی قزوینی است.
کتاب، دارای مقدمه شارح، مقدمه نویسنده و محتوای مطالب است. شارح در متن عبارات نویسنده را با «قوله...» آغاز کرده و توضیح میدهد.
مطالع الأنوار شامل دو بخش اصلی است؛ در بخش اول آن مباحث منطقی بیان شده است و در بخش دوم آنکه به چهار فصل تقسیم شده است به ترتیب، مباحث امور عامه، جواهر، اعراض و الهیات به معنی اخص بیان گردیده است. در این کتاب (لوامع الأسرار...)، بخش منطق، شرح شده است. در واقع این اثر دربردارنده کتاب مطالع الأسرار سراجالدین ارموی و شرح آن به نام لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار قطبالدین رازی است؛ مطالب ارموی در حاشیه کتاب ذکر شده و متن اصلی از آن رازی است.
قطبالدین رازی در مقدمهاش به بیان اهمیت علم منطق پرداخته و بیان کرده که بدون درک مطالب این علم انسان به راه مستقیم هدایت نمیشود «و لایهتدی الی سواء السبیل الا بدرک مطالبه و لولاها لما یتضح الخطاء من الصواب» و گفته «هر رأی و نظری که با این معیار سنجش نشود در معرض بطلان است». او عبارتی از بوعلی و دیدگاه فارابی را در اهمیت و رئیسالعلوم بودن این علم ذکر میکند. سپس از تلاش مستمرش در آموزش این علم و غور در کتابهای منطقی سخن میگوید تا جایی که بیان میکند: «و لا یبقی فیه کتاب یبالی بشأنه او یرغب فی انتهاج سنن میدانه الا و قد تصفحت شینه و سینه و تعرفت غثه و ثمینه» یعنی؛ کتاب قابل ذکری در این علم نمانده که من در درست و غلط و ارزشمند و بیارزش آن را مرور نکرده باشم. وی درباره کتاب شفای بوعلی هم که در منطق نوشته و سوءبرداشتهای از آن صحبت میکند و میگوید به ذهنم آمد که در زمان حاضر نیاز به کتابی در منطق هست که اسرار آن را توضیح دهد و سوءبرداشتها را حل کند. او در میان کلماتش گلایهای هم از مردمان زمان خودش میکند و مینویسد: «اذ انا فی زمان صار الجهل فیه مشهورا و العلم کأن لم یکن شیئا مذکورا... و لو قلت عمیت اعین الزمان لما کذبت...» یعنی من در زمانی هستم که جهل در آن مشهور است و گویا علم هیچ ارزشی ندارد... و اگر بگویم چشمهای زمان کور شده است، دروغ نگفتهام.
قطبالدین رازی، در ادامه میگوید که این کتاب را برای غیاثالدین محمد شرح داده است. او وقتی به نام وی میرسد حدود یک صفحه او را با القاب و تشبیهات غلوآمیز میستاید و در بخشی با استناد به شعری بیان میکند «ما ان مدحت محمدا بمقالتی/لکن مدحت مقالتی بمحمد» و سپس میگوید در میان کتابهای منطقی لوامع الأسرار را برای شرح کردن انتخاب کردم زیرا شاگردان و اطرافیانم(اصحاب) به درس و بحث آن اهتمام داشتند و از من هم درخواست کردند آن را شرح کنم؛ و من در شرح آن صرفاً بر حل ترکیب و روشن کردن اسلوبهای بحث تمرکز نکردم بلکه قواعد فن و مقاصد منطقیان را محقق کردم و در نقد کلامشان و رد و قبول آن مبالغه کردم و آن را لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار نامیدم.