لوافح

لغت نامه دهخدا

لوافح. [ل َ ف ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ لافحة و لافح. ( اقرب الموارد ). زنندگان به شمشیر و سوزندگان : عقل داند که مسبب همه قادری است که... و قاهری که مصابیح سما شعله از لوافح نقمت او. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 437 ).

فرهنگ عمید

چیزهای گرم و سوزنده.

پیشنهاد کاربران

بپرس