لهیف

لغت نامه دهخدا

لهیف. [ ل َ ] ( ع ص ) درازقامت درشت. || بیچاره ستم رسیده پریشان روزگار فریادخواه و دریغخورنده. ( منتهی الارب ). درمانده. ( دهار ) ( مهذب الأسماء ). || لهیف القلب ؛ سوخته دل. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) بادی که میان جنوب و دبور جهد.

فرهنگ فارسی

دراز قامت درشت . یا بیچاره ستم رسیده پریشان روزگار فریاد خواه و دریغ خورنده .

فرهنگ معین

(لَ ) [ ع . ] (ص . )اندوهگین ، دریغ خورنده .

پیشنهاد کاربران

بپرس