لهو و لعب

/lahvola~eb/

مترادف لهو و لعب: تفریح، خوشگذرانی، خوشی، عیاشی، هوسرانی

برابر پارسی: زنبارگی، خوشکامگی، بدکاری، بازی | هرزگی، زنبارگی، بدکاری

معنی انگلیسی:
bacchanalian, frivolity, pleasure, amusements, debauchery

لغت نامه دهخدا

لهو و لعب. [ ل َهَْ وُ ل َ ع ِ / ل َهَْ وُ ل َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) طرب و بازی و عشرت و شادی و سرگرمی. رجوع به لهو و نیز لعب شود :
حاصل لهو و لعب دنیا چیست
نام زشت و خمار و جنگ و جدل.
سعدی.
دریغا که فصل جوانی برفت
به لهو و لعب زندگانی برفت.
سعدی.

فرهنگ فارسی

از اتباع .

پیشنهاد کاربران

بی هوده، آنچه راکه خداخوشش نمی آید، بی سود، اتلاف وقت،
لعب به معنی سرگرمی که مترتب باشد، روی برنامه است. مثل خیال پردازی های بچه گانه ولی در نهایت هیچ سودی و خیری یا نفعی و حتی میشه گفت خسارت و زیانی هم ندارد، لعب است . و لهو هم از این مصادیق ( لعب ) جدا نیست.
معنی کامل لهو:باچیزی بازی کنیم که نقصان ، سستی وکسالت و خستگی ما را برطرف و یا دفع کند.
لَهو و لَعب: بازی و سرگرمی، آنچه مردم را مشغول کند. خوش گذرانی [لعَب: بازی / لَهو: سرگرمی]
شادی، خوشگذرانی، زنبارگی، بازیگوشی،
بزم و سرگرمی، بازی و سرخوشی
زنبارگی، خوشکامگی، بدکاری، بازی، تفنن
هوس رانی

بپرس