لهجه محلی


معنی انگلیسی:
regionalism

مترادف ها

brogan (اسم)
پوتین، چکمه، کفش، چکمه سنگین پاشنهدار، لهجه محلی، کفش خشن و سنگین

brogue (اسم)
فریب، پوتین، چکمه، کفش، چکمه سنگین پاشنهدار، لهجه محلی، کفش خشن و سنگین

patois (اسم)
لهجه محلی، لهجه ولایتی و شهرستانی، لهجه عوام

patter (اسم)
لهجه محلی، تند تند حرف زدن

پیشنهاد کاربران

کهن لهجهء خویش را در دهن .
به از لهجهء دیگری در سخن.
شهرام. ص
لهجهء خودی. لهجهء دیار. لهجهء بوم. لهجهء بومی. لهجهء خانگی. لهجهء خودی. لهجهء خویش. لهجهء خویشاوندی. لهجهء خودمانی. لهجهء کهن. کهن لهجه.