لنگیدن


معنی انگلیسی:
halt, to go lame, walk lame, limp, founder, hobble, to walk lame, to limp

لغت نامه دهخدا

لنگیدن. [ ل َ دَ ] ( مص ) چون اعرجی رفتن. عرج . اعرج بودن. رفتن در حالی که به سوی وحشی خمد، نه به دیگر سوی. از یک پای صدمه دیدن و گاه ِ رفتن به یک سوی بلند و کوتاه شدن. شلیدن. شل زدن. لنگان رفتن. ظلع. قلز. ( منتهی الارب ): لنگیدن کسی ؛ شلان رفتن او. شلان شلان رفتن وی :
بلنگید در زیر من بارگی
از او بازگشتم به بیچارگی .
فردوسی.
کار نیکو کند خدای ، منال
راه کوته کند زمانه ، ملنگ.
مسعودسعد.
ای پسر با جهان مدارا کن
وز جفاهای او منال وملنگ.
ناصرخسرو.
و یزید [ بن ولید ] مردی بود اسمر و نیکوروی و اندکی لنگیدی. ( مجمل التواریخ و القصص ).
منال کاتبی از سنگلاخ وادی فقر
ملنگ وار به پایان بر این طریق و ملنگ.
کاتبی.
قاع الکلب قوعاناً؛ لنگید و خمید سگ. ( منتهی الارب ). شک ؛ لنگیدن شتر. رهص ؛ لنگیدن ستور از رفتن بر سنگ. وقع؛ لنگیدن ستور. ( تاج المصادر ). شظی الفرس شظی ؛ لنگید اسب از غیزیدن استخوان شظی. جنب ؛ لنگیدن شتر از پهلو. هنبلة؛ لنگیدن مرد. هَنْبَل َ الرجل ؛لنگید و برفتار ددان رفت. ( منتهی الارب ).
- لنگیدن کسی ؛ شلان رفتن او. شلان شلان رفتن وی.
|| لنگ کردن. ( آنندراج ).
- لنگیدن کاری ؛ نقصی در آن بودن که مایه تعویق و تعطیل آن است.

فرهنگ فارسی

لنگان لنگان، راه رفتن، راه رفتن لنگ
( مصدر ) رفتن بناز و کبر : از بهر چه دادند ترا عقل چه گویی ? تا خوش بخوری چون خر و چون غلبه بلنجی ? ( ناصر خسرو لغ. )

فرهنگ معین

(لَ دَ ) (مص ل . ) لنگان لنگان راه رفتن .

فرهنگ عمید

لنگان لنگان راه رفتن، راه رفتن لنگ: بلنگید در زیر من بارگی / از او بازگشتم به بیچارگی (فردوسی: ۶/۴۸۹ ).

واژه نامه بختیاریکا

چُتِهِستِن؛ شَلِهِستِن؛ سَر سُم زِیدِن؛ شَلِستِن

مترادف ها

halt (فعل)
ایستادگی کردن، ایستادن، خمیدن، مکی کردن، لنگیدن، ایست کردن

lag (فعل)
تاخیر کردن، لنگیدن، عقب ماندن، عقب افتادن

limp (فعل)
خمیدن، لنگیدن، شلیدن

hobble (فعل)
داد و بیداد کردن، خمیدن، لنگیدن، شلیدن، لنگ لنگان راه رفتن، مانع حرکت شدن، دست و پای کسی را بستن

clop (فعل)
لنگیدن

stagger (فعل)
لنگیدن، تلو تلو خوردن، گیج خوردن، یله رفتن، تردید داشتن، بتناوب کار کردن

فارسی به عربی

تمایل , توقف , عرجة , عقال

پیشنهاد کاربران

منبع . فرهنگ ریشه های هندواروپایی زبان فارسی
لنگیدن
یلیدن
✅ لنگش claudication
✅ لنگیدن عبارت است از احساس عضلانی یا درد شبیه حالت گرفتگی عضله ، که معمولاً در یک یا هر دو پا رخ می دهد. این احساس خستگی ، پس از ورزش مختصری مثل راه رفتن در یک مسیر کوتاه بروز می کند و معمولاً با استراحت خوب می شود. خستگی بیشتر در ساق پا رخ می دهد اما ران ، باسن ، ناحیه مفصل ران یا پا نیز می تواند متأثر شود. این اختلال خطر فوری یا حتی درازمدت ندارد. این اختلال در مردان بیشتر از زنان دیده می شود، به خصوص در مردان بالای 55 سال .
...
[مشاهده متن کامل]

لنگ زدن. [ ل َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) لنگیدن در عمل یا کار یا سخن ( ؟ ) : او نیز عریان و مجذوب بود. غایتش آنکه گاهی معقول میگفت و با مردم حرف میزد، اما گاهی لنگی میزد و لاابالی میگردید. ( مزارات کرمان ص 192 ) .
دسوتان لنگیدن به معنای ایراد داشتن نیست , به معنای کژی در راه رفتن نیست بلکه معنای تاخیر یا تعویق رو داره - ببینید چه واژه های زیبایی داریم که به راحتی جایگزین واژه های بیگانه میشه اما در گذر زمان از اصل
...
[مشاهده متن کامل]
واژه دور شدید - کسی که میلنگه کارش یعنی یه جای از کار اصطلاحا گیری داره که باعث لنگیدن ( تاخیر یا تعویق ) شده - این واژه به زبان لاتین هم راه پیدا کرده و اونجا بش میگن لانگ ( long ) یعنی دراز یا طولانی ( با تاخیر ) واژه لینگ هم به معنای پا از همین گرفته شده یعنی بخشی از اندام انسان که دراز است واژه لنگ ( long فارسی ) که میگن لنگت را ببند هم منظور مشابهی داره یعنی پایت را بپوشان

یه جای کار می لنگه
لنگش
به یک طرف متمایل شدن وراه رفتن. تکیده راه رفتن

بپرس